Thursday, September 30, 2010

اي آذربايجان

آذربایجان سن سن منیم علویتیم ، شان شهرتیم***آذربایجان تو هستی تمام وجود و شهرت و منزلت من



آدین منیم اؤز آدیمدیر سنسیز منیم نه قیمتیم***اسم تو اسم من است،بدون تو من هیچ قیمتی ندارم



آذربایجان ، آذربایجان ، یاشا ، یاشا آذربایجان ***آذربایجان،آذربایجان، زنده باد،زنده باد آذربایجان



نفسیمیز بابک لرین صابرلرین اود نفسی*** نفس ما،نفس های آتش مثل بابک و صابر ها است



اودور گلیر اوزاقلاردان بابا لارین آیاق سسی***الان هم صدای قدم های پدران ما از دوردست می آید



آذربایجان ، آذربایجان ، یاشا ، یاشا آذربایجان***آذربایجان،آذربایجان، زنده باد،زنده باد آذربایجان







بیز تاریخه سیغینماریق دونن واردیق بوگون واریق***ما از تاریخ شکست نخوردیم- هم دیروز بودیم و هم امروز



بیز کئچمیشه گووه نه رک گله جه یه آددیملاریق***ما به گذشته امان افتخار میکنیم و به در آینده نامین می شویم



آذربایجان ، آذربایجان ، یاشا ، یاشا آذربایجان***آذربایجان،آذربایجان، زنده باد،زنده باد آذربایجان







آذربایجان من عشقیم منیم آندیم ، منیم آتام***آذربایجان،عشق من،قسم من و پدر من



بیز ایکیمیز بیر توپراغیق منده سنین بیر پارچانام***ما دوتا از یک خاکیم و من قسمتی از تو هستم



آذربایجان ، آذربایجان ، یاشا ، یاشا آذربایجان***آذربایجان،آذربایجان، زنده باد،زنده باد آذربایجان

Monday, September 27, 2010

آزادي يك زنداني هويت طلب بعد از 116 روز بازداشت

بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی ظهر روز سه‌شنبه ۲٣ شهريور ٨۹ پس از تحمل ۱۱۶ روز بازداشت موقت به قید وثیقه پنجاه میلیون تومانی از زندان ماکو آزاد شد.
آزادی نصیرزاده پس از محاکمه و صدور حکم حبس برای وی و اعتراض او به حکم صادره صورت می پذیرد.

شعبه اول دادگاه انقلاب خوی طی جلسه ای در ۹ شهریور ۸۹ این فعال آذربایجانی را به اتهام تبلیغ علیه نطام و عضویت در حزب گاموح محاکمه نموده است. بر اساس رای صادره که در ۱۴ شهریور ۸۹ به نصیرزاده ابلاغ شده وی را از بابت هر یک از اتهامات وارده وی را به شش ماه حبس تعزیری و در مجموع به یکسال حبس محکوم گردیده است.

بدنبال صدور حکم حبس برای نصیرزاده و اعتراض او به حکم صادره، قاضی نوروزی رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب خوی قرار وثیقه این فعال آذربایجانی را صادر و پرونده را به دادگاه تجدید نظر آذربایجان غربی ارجاع نموده است.

این فعال آذربایجانی بامداد ۱ خرداد ۸۹ در منزل شخصی بازداشت و پس از مدت دو ماه بازجویی در اداره اطلاعات ماکو به بند زندانیان مواد مخدر این شهر منتقل شده بود.

نصیرزاده پیش از این نیز در جریان اعتراضات گسترده آذربایجانیها در سال ۸۵ بازداشت شده بودند.

تحريف اسامي تركي توسط دولت جمهوري اسلامي ايران

آذربایجان اؤیرنجی حرکاتی: "اگر زبان ملّتی از بین برود آن ملّت هم از صحنه هستی خارج شده است." هایدیگر

در کشورهایی که یک ملّت به یک زبان واحد زندگی می کنند قومیت گرایی وجود ندارد و همه به فکر پیشرفت کشورشان هستند؛ مثل ژاپن که در آنجا همه از یک نژاد و قوم هستند و همبستگی مابین تمامی افراد جامعه وجود دارد. امّا در غیر اینصورت قوم و زبان حاکم، تاریخ و زبان و فرهنگ سایر قومیت ها را تحریف نموده و خود را برتر می شمارد. نمونه بارز مطلب در ایران مشاهده می شود که آپارتاید پارس سعی در آسیمیلاسیون ملّتها و قومیتهای غیر فارس ایران دارد. همچنین علاوه بر تحریف تاریخ و زبان و فرهنگ سایر قومیت ها قهرمانان ملّی آنان نیز تخریب و یا از آن خود شمرده می شوند؛ که این نتیجۀ هویت مجهول آنان است. چراکه ملّتی که قهرمان نداشته باشد برای خود قهرمان های افسانه ای درست می کند. همانند رستم ، سهراب ، آرش کمانگیر و ...



حال آپارتاید پارس باید به این نکته توجه نماید: «دمکراسی که در سایه دیکتاتوری ایجاد شود منجر به تجزیه می شود.»



یکی از راههای تورک ستیزی آپارتاید پارس تحریف اسامی تورکی شهرها ، روستاها ، ابنیه تاریخی و سایر مکانها در ایران می باشد. در زیر به تعدادی از اسامی مناطق آذربایجان جنوبی که بدست فاشیسم پارس پهلوی و جمهوری اسلامی تحریف شده اند، اشاره شده است:



خزر دنیزی به دریای مازندران ، قاراداغ به ارسباران ، خیاو به مشکین شهر ، بندرانزلی به بندر پهلوی ، قاراآغاج به قدس ، سرایسکند به هشترود ، توفارقان به آذرشهر ، اوجان به بستان آباد ، قوچ کندی به پارس آباد (مرکز محال موغان) ، آجی چای به تلخه رود ، آراز به ارس ، ساوالان به سبلان ، ساری قایا به سارقیه ، میدان چای به مهران رود ، قیزیل اوزن به سفید رود ، قارا گؤل به سیاه استخر ، سو باتان به تازه ده ، قالاجیک به عزیز آباد ، باخچاجیق به سردارآباد ، قاراخاچ به علی آباد ، ساووج به ساوه ، تورکان اووا به فرزانه آباد ، قاراوول داغی به شیرکوه ، میشو به میشاب ، آخما قایا به احمقیه ، جِیرانلی به جاریحانی ، اسکی شهر به اسک شهر ، باش بولاق به سرچشمه ، قره سو به سیه چشمه ، کیوی به کوثر ، قره تپه به سیاه کوه ، کؤشک سارای به کشکسرای ، گون دوغان به کندوان ، داش آتان به دانش آباد ، یام به پیام ، هلاکو به هرزند ، انه مه به انانق ، گلن بَی به گل انبر ، قازان خان به غازیان ، طارم به آب بر ، زنگان به زنجان ، قافلانتی به قافلانکوه ، حاجی بَی کندی به حاجی بکنده ، گؤووز کندی به گاوخُس ، ملک کندی به ملکان ، باتی آذربایجان به آذربایجان غربی ، تیکان تپه به تکاب ، سایین قالا به شاهین دژ ، سویوق بولاق به مهاباد ، خانا به پیرانشهر ، ساری داش به سردشت ، عربلر به پلدشت ، اوچ نووا به اشنویه ، قاراعینی به سیه چشمه ، اورمو به رضائیه ، گروس به بیجار ، قویون داغی به کبودان ، ائشک داغی به جزیره اَشک ، جیغاتای چای به زرینه رود ، دیلمقان یا سلماس به شاپور ، تاتائو چای به سیمینه رود ، قوشاچای به میاندوآب ، قاسملو دره سی به دره شهدا ، گادار چای به قادر رود ، یئددی گؤز به هفت چشمه ، داش دورگه به درگه سنگ ، دلمه به اسلام آباد ، قالالار به قلات ، گؤز آیران به کوزه گران ، ایراق دهنه به راهدانه ، خیل خانا به خلخانه ، شیطان اووا به طالقان ، کؤپکلی به نام کردی "کانی مام سیده"

مرگ بر شونيسم فارس

دانشجویان تورک آذربایجان جنوبی پرچم دار مبارزه با فاشیست و شونیسم فارس هستند.

هر روز بر عده دانشجویان تورک که خواهان رسمی شدن زبان و فرهنگ تورک میباشند افزوده میشود و شونیسم فارس زیر لوای اسلام ملایان ایران روی کثیف خود را پنهان می کند. فارسهای بی فرهنگ و وحشی که تا امروز چیزی برای ارایه ندارند و با دزدی از تاریخ و فرهنگ تورک و عرب و دیگرملتها به امروز رسیده اند: با دیدن بیداری ملتهای ممالک محروسه به لرزه افتاده اند اما دیگر پشیمانی بار ندهد و عاقبت وخیمی در انتظار آنان است. تاریخ مصرف جمهوری فاشیستی ضد اسلامی ایران در 22 می 2006 (1 خرداد 1385)به پایان رسید و می رود که بوی گندش همه رامسموم نماید.
تمام انقلابها از تبریز شروع میشود و در تهران به پایان می رسد اما اینبار انقلاب از تبریز شروع و در تبریز خاتمه خواهد یافت چرا که تورکهای ایران اینبار نه برای فارسها بلکه برای خود انقلاب کردند. به خود آمده اند ومی خواهند خودشان باشند. 80 سال است که زیر یوغ استعمار فارس پشت خم کرده اند و لقب خر گرفته اند.اما دیگرگذشت
مرگ بر شونيسم فارس
زنده باد جنبش آزادي خواهانه ملت آذربايجان

Saturday, September 25, 2010

تالانميش آذربايجان

روش علمي در تحقيق، مراحل جمع آوري سيستماتيك اطلاعات و نحوه تجزيه و تحليل منطقي آنها براي يك هدف معين است. آمار عبارت از مجموعه هاي از فنون يا روشهاي رياضي است براي جمع آوري، تنظيم، تحليل، تعبير و تفسير داده هاي عددي. چون در پژوهش (حاضر) با چنين داده هاي كمي سرو كار داريم بنابراين آمار ابزار اساسی اندازه گيري، ارزشيابي و تحقيق است.
در این نوشته توجه ما در استفاده از آمار تنها به محاسبه داده ها محدود نشده است. يكي از اساسي ترين هدفهاي روش هاي آماري، توصيف و تحليل و بدست آوردن نتايج معتبر از تحقيق است. در تحقيق حاضر به نكات زير توجه شده است.
1- هر نوع اطلاعات آماري نمي تواند در كارهاي تحقيقي مورد استفاده قرار گيرد.
2- در اين تحقيق صرفاً از اطلاعات آماري منابع دولتي كه به صورت عمومي انتشار يافته اند استفاده شده است.
3- بسياري از منابعي كه در دسترس گروه تحقيق بوده است به دليل عدم انتشار عمومي توسط نهادهاي دولتي مورد استفاده قرار نگرفته است.
4- اطلاعات آماري هميشه دقيق نيست، چنانكه جمعيت كشورها دائماً در حال تغيير است. در اين تحقيق سعي شده است به صورت نسبي با استفاده از منابع جديد بر اين نقيصه توجه شود.
عدم استفاده از سرشماري جمعيت در سال 1385 به دليل عدم ارائه نتايج تفصيلي اين سرشماري تا شروع مرحله آغازين اين تحقيق بوده است. در اين تحقيق جمعيت بر مبناي سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375 محاسبه گرديده است.
5- در بسياري از منابع موجود رسمي، اطلاعات آماري در مورد استانهاي آزربایجان جنوبی متناقض و متضاد با آمارهاي نهادهاي ديگر و در اصل غير واقعي بوده است. در اين تحقيق در حد امكان به آمارهاي متضاد استناده نشده است. براي مثال نيروي كار صنعتي در استان آزربايجان شرقي در اكثر آمارهاي دولتي 26/5 درصد در سال 1375 بوده است. اين رقم در منابع آماري منتشره در دولت احمدي نژاد تقريباً دو برابر يعني 47، 48 و 49/5درصد ذكر گرديده است. رشد 100 درصدي در حوزه صنعت و نيروي كار صنعتي در استان آزربايجان شرقي با توجه به عدم سرمايه گذاري در اين بخش درسالهای اخير غير واقعي و تبليغاتي برآورد شده وطبعا مورد استناد گروه تحقیق قرار نگرفته است.
6- گاهي اوقات اطلاعات آماري را عيناً مورد استفاده قرار مي دهیم. بديهي است كه اين امر هميشه امكان پذیر نیست. آمارهاي مأخوذه از منابع رسمي در اين تحقيق بدون دخل و تصرف در اصل آن در گروه استانهاي تهران، آزربايجان جنوبی، ‌فارس نشين و به ظاهر محروم جمع بندي، محاسبه و مقايسه شده است. اين گروه استانها به لحاظ جمعيت تقريباً برابرند.
7- براي اخذ نتيجه بهتر از تحقيق شايسته بود به موازات اطلاعات كمي (آماري) از اطلاعات كيفي مربوط نيز استفاده شود. تلفيق اين دو روش نتايج بهتري را عايد تحقيق ساخت.
8- در سراسر اين تحقيق همزمان با ارائه آمارها به تجزيه و تحليل اين آمارها با استفاده از دو روش تجزيه و تحليل مقايسه اي و تجزيه و تحليل عليت پرداخته شده است. در تجزيه و تحليل عليت روابط علت و معلول بين متغيرهاي مستقل و وابسته مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.اساس فكر در زمينه مقايسه نیز اين است كه در سايه آن، موارد مختلف در كنار هم قرار گرفته و حقايق در سايه اين عمل بدست آيند.
در اين تحقيق سعي شده است بر مبناي اطلاعات آماري به تجزيه و تحليل اين اطلاعات در راستاي اثبات و يا رد فرضيه موجود پرداخته شود.
سوال اصلی این پژوهش این چنین طرح شده است:
آیا بین شش استان آزربایجان جنوبی (همدان، زنجان، قزوین، اردبیل، آزربایجان غربی و آزربایجان شرقی) و مناطق مختلف در جغرافیایی موسوم به ایران که در این تحقیق در گروه استانهای سه گانه طبقه بندی شده است، تفاوتی از لحاظ شاخص های متعدد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد؟
فرضیه: بلی. تفاوت بین مناطق سه گانه متد تحقیق و آزربایجان جنوبی در شاخص های مطروحه آشکار و معنی دار است.در بسیاری از موارد شاخص های استانهای آزربایجان جنوبی از استانهای به ظاهر محروم نیز پائین تر است.

مقدمه
انديشه دولت مركزي قدرتمند با شكل گيري دولت شبه مدرن در ايران بعد از مشروطه و به قدرت رسيدن رضاخان به مرحله اجرا در آمد. اگر چه بن مايه هاي معرفت شناختي انديشه ايرانگرايي قبل از ظهور وي توسط روشنفكران عمدتاً آزربايجانی پي ريزي شده بود، اما شكل گيري دولت مطلقه رضا خانی در جغرافیای موسوم به ايران بر مبناي زبان فارسي خبر از تحولات جدي و جديدي بر عليه ملت تورک آزربايجان جنوبی به صورت عملي را مي داد.
تلاشهاي عملي در بعد اقتصادي در جهت استعمار اقتصادي مناطق غير فارس علي الخصوص استانهاي آزربايجان جنوبی در جهت ايجاد رابطه شديد مركز-پيرامون بصورت مدون از سال 1328 و تدوين برنامه هاي عمراني ملي آغاز شد. اولين دوره اين برنامه به صورت هفت ساله و از سال 1328 تا 1334 اجرا گرديد.
نكته جالب در برنامه هاي طراحي شده از اين دوره تا امروز تأكيد ظاهري برنامه ريزان بر رسيدگي به مناطق محروم و كمتر توسعه يافته و توسعه نيافته در همه اين برنامه هاي توسعه است. به عنوان مثال هدف عمده و محوري برنامه های اول تا پنجم 56-1328 تجهيز نيروها وامكانات درجهت نوسازي زيربناهاي اقتصادي در مناطق مختلف كشور موسوم به ایران وتوسعه همه مناطق درقالب تئوري قطب رشد عنوان گرديده بود.
در چارچوب برنامه هاي توسعه در اين دوره چهار نوع قطب توسعه در برنامه چهارم در نظر گرفته شد.
الف) قطبهاي كشاورزي
ب) قطبهاي صنعتي
ج) قطبهاي توريستي
د) قطبهاي ارتباطي
استانهاي آزربايجان جنوبی در اين استراتژي در حالی که به لحاظ نیروی کارانسانی، موقعیت جغرافیایی،منابع طبیعی غنی و...میتوانست در هر چهار قطب قرار گیرد فقط در قالب قطب كشاورزي در نظر گرفته شدند.استانهای فارس نشین اما کما بیش در هر چهار قطب سهم سرمایه گذاری بسزایی را به خود اختصاص دادند.
در مجموع دولت ملت راسیست فارس از ابتداي برنامه هاي اول تا پنجم بر سه محور تأكيد نمود.
الف) تمركز سرمايه گذاري در مناطقي كه از جهت طبيعي و انساني قابليت توسعه بالقوه داشتند به منظور تحصیل حداكثر بازدهي اقتصادي
ب) توجه به مناطق نسبتاَ محروم و عقب مانده و يا مناطق حساس از جهت سياسي
ج) سعي در جلب مشاركت مردم در فعاليت ها و امور عمراني از طريق اجراي اصل عدم تمركز اداري
در لايحه بودجه سال 55 و 56 كل كشور،تبصره 13 بند الف،به صورت ويژه و نمادين بر اصل عدم تمركز و پتانسيل هاي ناحيه اي استانها در تعيين سطح اعتبارات و عدالت اجتماعي و اقتصادي تأكيد مي شود.
نكته جالب توجه در برنامه ریزی های اقتصادی دوره پهلوي دوم تأكيد برنامه ريزان در جای جای اين برنامه ها به اصل عدم تمركز استفاده از قابليت هاي توسعه در مناطق مختلف، توجه به مناطق محروم و عقب مانده، عدالت اقتصادی و... است.
با وقوع انقلاب اسلامي دولت مدعي بود با تأكيد بر قانون اساسي كشور به تعيين خطوط اساسي الگويي برنامه هاي عمراني ملي خواهد پرداخت.
قانون اساسي با تأكيد بر استقلال اقتصادي و نيز توجه به تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي انسانها در جهت رشد و تكامل آنها و نيز محوريت قسط و عدالت اقتصادي بر مناسبات توليد و توزيع كالاها و خدمات و نيز نفي تمركز و تكثر و درآمد، مبناي تدوين برنامه هاي دولت گرديد. اين اصول و برخي اصول ديگر قانون اساسي مبناي تدوين برنامه هاي دولت قرار گرفت و در راستاي عملياتي كردن اهداف آن در سال 1361 "شناسايي مناطق محروم" به عنوان يك طرح مطالعاتي ملي در وزارت برنامه و بودجه آغاز شد.
بين سالهاي 62-66 از طريق دفاتر برنامه ريزي منطقه اي و كميته هاي برنامه ريزي استان سازمان برنامه و بودجه طرح پايه آمايش سرزميني و طرح مطالعات جامع توسعه استاني به تدريج آماده شد تا مقدمات برنامه هاي بعدي قرار گيرد.
شناسايي تنگناها و نقاط قوت توسعه در هر استاني به منظور سرمايه گذاري برنامه ريزي شده در نقاط مختلف هدف اين برنامه بود.
در قانون برنامه اول توسعه اقتصادي،‌اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي بين سالهاي 68-1374 يكي از اهداف كلان ده گانه برنامه سازماندهي فضايي و توزيع جغرافيايي جمعيت و فعاليت متناسب با مزيت هاي نسبي هر منطقه (مگر در مواردي كه ملاحظات سياسي و پدافند ملي ايجاب نمايد) اعلام شد.
همچنين براساس تبصره 5 قانون برنامه اول توسعه پيش بيني هاي زير به عمل آمد:
توزيع سالانه اعتبارات سرمايه گذاري هاي ثابت بين استانهاي مختلف در طول برنامه بايد به گونه اي صورت پذيرد كه در انتهاي برنامه برخورداري بخش هاي محروم از امكانات آموزشي-بهداشتي و راه مناسب روستايي، اشتغال و برق رساني بر مبناي گزارش اجمالي شناسايي بخش هاي محروم سازمان برنامه و بودجه حداقل مطابق برخورداري بخش هاي غير محروم در سال 68 باشد.
دومين برنامه عمراني توسعه كشور براي سالهاي 1373 تا 1377 طرح ريزي شده يكي از اهداف اساسي اين برنامه جلوگيري از تمركز از طريق تفكيك دقيق دولت و ايجاد سه رده مديريت مركزي،‌مديريت استاني و شهرستاني و مديريت محلي به منظور انتقال وظايف كه موضوعيت مردمي داشت به سازمانهاي محلي بود.
برنامه سوم توسعه اقتصادي دولت نيز براي سالهاي 83-1379 طراحي گرديد. در اين برنامه اهداف محوري دولت همچنان عدم تمركز اداري و اقتصادي و نيز تحقق عدالت اجتماعي،اشتغال، كاهش بيكاري در مناطق مختلف کشور وسرمایه گذاری در مناطق محروم به منظور اجرای عدالت اعلام شد.
در برنامه چهارم توسعه نيز وضع به همين منوال بود و همچنين بر عدم تمركز اقتصادي،رفع تبعيض اقتصادي از مناطق محروم و اجراي عدالت اقتصادي تأكيد شده است.
چنانچه در قسمت هاي مختلف اين قسمت آمده در جاي جاي برنامه تدوین شده در دوره پهلوي اول و دوم و جمهوري اسلامي (دولت میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد) بر مفاهيم و واژه هایي چون عدم تمركز،‌ عدالت اقتصادی، رسيدگي به مناطق محروم، ‌نوسازي زيربناهاي اقتصادي در مناطق مختلف كشور و... تاکید شده است.
سوالاتی كه دراين ميان وجود دارد اين است که :
· چرا با وجود تأكيد مؤكد ( واحتمالاً ظاهري ) برنامه ريزان اقتصادي، در دولت هاي مختلف در 80 سال اخير مناطق غير فارس علي الخصوص استانهاي آزربايجان جنوبی هر روز وضعيت اسفبارتري از لحاظ اقتصادي پيدا مي كنند؟
· علل توسعه سریع مناطق کویری فارس نشین در حالی که به لحاظ شرایط اقلیمی، نیروی انسانی،منابع طبیعی و... در وضعیت کاملا غیر برخوردار قرار دارند، چیست؟
· چرا "همه" استانهای فارس نشین در شاخص مهاجرت جزو استانهای مهاجر پذیرند و "همه" استانهای آزربایجان جنوبی در صف اول استانهای مهاجر فرست قرار دارند؟
· آزربايجان جنوبی با رتبه اول اقتصادي در سالهاي قبل از مشروطه چرا بعد از به حكومت رسيدن حكومتي با علايق شديد نژاد پرستانه فارس محور سال به سال از لحاظ شاخص هاي اقتصادي، اجتماعي، آموزشي، بهداشتي و... دچار افت مي شود؟
· چه نسبتي بين استعمار اقتصادي، ممنوع كردن تحصيل به زبان مادري و جايگزيني زبان تحميلي فارسي به جاي آن، تحقير فرهنگي و... وجود دارد؟
در این کتاب بعد از ارائه و تحلیل آمارهای موجود در بخش اول در قسمت دوم به تحلیل علل تبعیضات و پاسخ به سوالات مطروحه در باب ارتباط حوزه اقتصاد، فرهنگ، و سیاست به عنوان سیستم یکپارچه ای برای ادامه پروسه آسیملاسیون اشاره ای گذرا خواهد گردید.
توزیع استانی تسهیلات مالی خارجی
توزیع استانی تسهیلات مالی خارجی اعم از وامها، اعتبارات، کمک ها و... در دست دولت است. مجموع 6 استان آزربایجان جنوبی از سال 1376 تا 1384 یعنی دورانی که طیف به اصطلاح دموکرات و اصلاح طلب با شعار" ایران برای همه ایرانیان" در رأس قدرت بودند 2/27 درصد از کل این تسهیلات را به خود اختصاص دادند. این در حالی است که استان رئیس جمهور دموکرات! سیدمحمد خاتمی، یزد، به تنهایی 3/84 درصد از کل این تسهیلات را به خود اختصاص داده بود. هر یک از استانهای آزربایجان جنوبی سهم کمتری از یک درصد را از این تسهیلات داشته اند. آزربایجان شرقی با 0/77 درصد بیشترین سهم را از این تسهیلات در استانهای آزربایجان جنوبی داراست. این رقم یک چهارم استان اصفهان با 2/78 درصد از کل تسهیلات مالی خارجی است. استان خراسان نیز 5/89 درصد تسهیلات مالی خارجی را به خود اختصاص داده است. دولت اصلاح طلب در حالی 6/65 درصد از این تسهیلات را به استان کرمان اختصاص داده است که این میزان 82 برابر تسهیلات اختصاص یافته به استان آذربایجان غربی با 0/08 درصد است. استان کهکیلویه و بویراحمد نیز به تنهایی 12 برابر استان اردبیل از تسهیلات مالی خارجی برخوردار گردیده است. در کل 4 استان فارس نشین اصفهان، خراسان رضوی، یزد و سمنان 5 برابر 6 استان آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی، اردبیل، زنجان، قزوین و همدان تسهیلات دریافت کرده است.






توزیع استانی سرمایه گذاری خارجی
در این بخش به بررسی توزیع استانی سرمایه گذاری خارجی به صورت مستقیم در استانهای مورد تحقیق می پردازیم. به نظر می رسد رژیم فارس در چگونگی تقسیم سرمایه گذاری در این بخش و در استانهای مختلف سیاستهای منسجمی دارد. این بدین معنی است که سرمایه گذاران خارجی در انتخاب استان برای انجام طرحهای اقتصادی و سرمایه گذاری در بخشهای مختلف صنعتی، کشاورزی و خدمات آزادی عمل کامل ندارد. نیروی کار ارزان، موقعیت استراتژیک، امکانات محیطی، نزدیکی به بازارهای عمده مصرف بین المللی، بازار مصرف منطقه ای پرجمعیت، آب و هوای مناسب و... در استانهای آزربایجان جنوبی به مراتب مناسب تر از بسیاری از استانهای مرکزی کشور است. منطقاَ صحیح نیست سرمایه گذار خارجی بدون هدایت و حمایت دولت در استان یزد با شرایط به مراتب نامناسب تر از استان اردبیل 203/5 برابر این استان سرمایه گذاری کرده باشد.
رژیم فارس با کنترل و هدایت سرمایه گذاری در راستای اهداف کلان خود خواهان نابودی اقتصاد آزربایجان جنوبی به نفع استانهای فارس نشین است.






بین سالهای 1372 تا 1385 مجموعا در 6 استان آزربایجان جنوبی 260834 م-ر سرمایه گذاری خارجی جذب شده است. این رقم2/3 درصد کل سرمایه گذاری خارجی در کشور است. این سهم در استان اصفهان به تنهایی با 874790 م-ر یعنی 7/81 درصد از کل، بیش از 3 برابر 6 استان آزربایجان جنوبی است.






در مجموع فقط 4 استان فارس نشین 7 برابر 6 استان آزربایجان جنوبی سرمایه گذاری خارجی را به خود اختصاص داده اند. تهران نیز به تنهایی 12/23 درصد از کل سرمایه گذاری را جذب کرده است. استانهای به ظاهر محروم نیز بدون احتساب سرمایه گذاری در حوزه نقت و گاز، حدودا 15 درصد کل سرمایه گذاری را جذب کرده است.

- جان بست،روش هاي تحقيق در علوم تربيتي و رفتاري،‌ترجمه حسن پاشا شريفي،ونرگس طالقاني، تهران وزارت ارشاد اسلامي،1370،‌ص 286
ابولقاسم طاهری،روش تحقیق در علوم سیاسی،تهران ،قومس1384 ص169 -[1][1]
- استانهایی که در ادبیات اقتصادی ایران محروم نامیده میشوند به دلیل دارا بودن وضعیت بهتر در شاخص های مطروحه نسبت به استانهای آزربایجان جنوبی ، در این تحقیق به ظاهر محروم نامیده شده اند.
- علي دلاور،روش هاي تحقيق در روانشناسي و علوم تربيتي، تهران، پيام نور. 1371ص 375
- ذکر این نکته در اینجا ضروری است که امکان برآورد و مقایسه شاخص های مطروحه در این تحقیق در بسیاری از شهر های آزربایجان جنوبی من جمله قروه، بیجار،آستارا ،ساوه و... که خارج از این شش استانند خارج از توان گروه تحقیق بوده است.مرکز مطالعات سیاسی آزربایجان جنوبی مشغول جمع آوری منابع موجود در این زمینه است و تحقیق مجزایی را در این مورد در دست تهیه دارد.
- توسعه ایرانی ،سازمان برنامه و بودجه، بی سال ص 112
- خواننده محترم باید توجه داشته باشد که منظور از دولت در این کتاب همان دولت – ملت سیستم فارس می باشد که تحت هر عنوانی از اقتدار- چه پادشاهی چه اسلامی چه جمهوری و ... – کاملاَ در جهت تأمین منافع ملت فارس و استعمار ملت های تحت سلطه خودش عمل می کند . اطلاق لفظ ایران به این جغرافیا تحت کنترل ، تنها پوششی است در جهت مخفی سازی سلطه استعماری ملت آزربایجان جنوبی.

- حسين عظيمي، پيشنهاد خطوط اساسي الگويي برنامه ريزي در ايران براساس قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران، سازمان برنامه و بودجه ص 1
- ‌گزارش اجمالي شناسايي مناطق محروم كشور مرحله ششم، سازمان برنامه و بودجه تهران، 1367،ص 17
- قانون برنامه اول توسعه،‌72-1368
- در اکثر منابع آماری، استان آزربایجان غربی به دلیل مهاجرت برنامه ریزی شده اکراد جزو استانهای مهاجر پذیر محاسبه گردیده است.این در حالی است قسمت عظیمی از هموطنانمان در این استان در اثر سیاستهای راسیستی مجبور به مهاجرت شده اند.
- آذربايجان جنوبی تا سال 1300 شمسي از 5 كارخانه صنعتي بزرگ در جغرافيايي موسوم به ايران 3 مورد را به خود اختصاص داده بود. تبريز با جمعيت 400 هزار نفري مركز بلامنازع اقتصادي در ممالك محروسه قاجار بوده است. گستردگي بازار، تعداد مساجد، حمام ها و كاروانسراها نشان گوياي اين امر است.به لحاظ فرهنگي دروازه ورود مدرنيته آذربايجان جنوبی بوده است. به لحاظ انديشگي و تبليغ باورهاي مدرن، نقد مذهب ، سنت و... آذربايجانیان پيشگام پروژه مدرنيته در اين ديار بوده اند. اما به واقع چه اتفاقي مي افتد چنين جامعه اي با اين اوصاف با رتبه اول اقتصادي، با بارقه هاي فرهنگي مدرن و با اجتماعي در آستانه مدني شدن، بورژوازي قوي در آستانه مشروطه و...امروز بعد از 80 سال با جامعه اي توده اي و از هم گسيخته ،وضعيتي فلاكت بار به لحاظ اقتصادي و با بورژوازي ويران شده و آینده ای نامعلوم مواجه است.
- برنامه، سال 6، شماره 220 به نقل از سازمان سرمایه گذاری و کمکهای فنی-اقتصادی ایران، 1385

- در گروه استانهای به ظاهر محروم تسهیلات مالی در بخش نفت و گاز لحاظ نشده است.


تالانمیش آذربایجان؛ آذربایجان ایقتیصادی ایستعمارینا بیر باخیش
بخش دوم
صنعت
آزربایجان جنوبی به دلیل شرایط جغرافیایی وضعیت آب و هوایی، قرار گرفتن در نقطه اتصال اروپا به آسیا،وجود بورژوازی تجاری قوی و بسیاری عوامل دیگر در اوایل قرن اخیر توانست در حوزه صنعت مدرن در ممالک محروسه دولت قاجار رده اول را کسب کند .
آمارهای موجود در بخش صنعت در سالهای اخیر نشان می دهد چگونه در طی 80سال اخیر بر اثر پروژه ای دقیق وحساب شده که از طرف سیستم راسیستی دولت ملت حاکم فارس به اجرا گذاشته شذه است،صنعت تجارت و اقتصاد آزربایجان جنوبی به ویرانه اسفبار تبدیل شده است .
اطلس گیتا شناسی استانهای ایران در سال 1385 میزان نیروی کار صنعتی را در استانهای کشور بدین شرح اعلام کرده است.[1 ]
آزربایجان جنوبی
آزربایجان شرقی
26/6 درصد
آزربایجان غربی
12/2 درصد
اردبیل
11/4 درصد
زنجان
18/3 درصد
قزوین
24/3 درصد
همدان
13/5 درصد
میانگین
17/71 درصد
استان قزوین به دلیل نزدیکی به تهران درصد بالایی نیروی کار صنعتی را داراست.متوسط نیروی کار صنعتی در 5 استان آزربایجان جنوبی بدون استان قزوین 16/38 درصد است .
این ارقام در استانهای فارس نشین به این ترتیب است .
اصفهان
30/4 درصد
خراسان رضوی
29/7 درصد
سمنان
17/3 درصد
یزد
32/1 درصد
میانگین
27/37 درصد
این آمار مربوط به سالهای قبل از سال 80 است.آمارهای جدید نشان از رشد بخش صنعت و نیروی کار صنعتی در استانهای مرکزی ایران است.استانهای آزربایجان جنوبی نیز در این میان نقش تامین کننده غیر بومی کارگری این استانها را از طریق مهاجرت تامین کرده اند .
هفته نامه برنامه[2]خبری مبنی بر نحوه توزیع اعتبارات زیر ساختهای صنعتی در شهرک های صنعتی در شهرستان ها را بدین شرح اعلام کرده است
قزوین
6176 ملیون ریال
همدان
7000 ملیون ریال
آزربایجان شرقی
6259 ملیون ریال
زنجان
6006 ملیون ریال
اصفهان
13038 ملیون ریال
خراسان رضوی
41275 ملیون ريال
سمنان
10068 ملیون ریال
فارس
32600 ملیون ریال
مازندران
35312 ملیون ریال
یزد
12222 ملیون ریال





چنانکه دیده می شود استان خراسان رضوی به تنهایی دو برابر شش استان آزربایجان جنوبی در بخش صنعت و زیر ساختهای شهرک های صنعتی بودجه به خود اختصاص داده است.
طبق گزارش بولتن خبر رسانی وزارت صنایع و معادن کشور[3] 91 درصد اعتبارات مصوب طبق این طرح در استانهای اصفهان،خراسان،سمنان،یزد و مازندران تخصیص یافته.این درصد در استان فارس 63 است.
در استانهای آزربایجان جنوبی فقط در استان همدان و آزربایجان شرقی به ترتیب 14 و 19 درصد اعتبارات مصوب اختصاص یافته است.استانهای قزوین و زنجان نیز فقط 6/7 اعتبارات را کسب کرده اند.




این طرح ها در آزربایجان جنوبی عموما به دلایل تبلیغاتی طرح میشوند و عموما به مرحله اجرا در نمی آیند[4]، همانطور که مشاهده میشود شش استان فارس ، چهار برابر شش استان آزربایجان جنوبی در بخش شهرک های صنعتی از اعتبارات برخوردار گردیده اند .


در این قسمت به بررسی مراکز صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر استانهای کشور در سال 1380 می پردازیم .
استان آزربایجان شرقی به عنوان صنعتی ترین استان آزربایجان جنوبی مجموعاَ 609 کارگاه صنعتی را داراست.این رقم در استان اصفهان رقم سه برابری یعنی 1785 را نشان میدهد .
خراسان رضوی نیز با دو برابر کارگاه صنعتی نسبت به آزربایجان شرقی1037 کارگاه را به خود اختصاص داده است.استان سمنان با اینکه حدودا یک سوم استان اردبیل جمعیت دارد بیش از دو برابر این استان کارگاه صنعتی دارد.این مسئله تفاوت شش برابری را نشان میدهد .
درمجموع بدون استان قزوین که نقش حاشیه صنعتی را برای استان تهران دارد مجموعا 1554 کارگاه صنعتی در پنج استان آزربایجان جنوبی قرار دارد.این رقم حتی از یک استان فارس نشین یعنی اصفهان 231 عدد کمتر است.مجموع چهار استان فارس نشین 3350 کارگاه صنعتی را در خود جای داده اند که حتی از تعداد کارگاه های استان تهران با 2504 کارگاه بیشتر است.[5 ]





سازمان فنی و حرفه ای کشور نهادی است که متصدی آموزش افراد برای ورود به بخش های صنعتی است .
بررسی تعداد آموزش دیدگان در این بخش می تواند شمایی کلی از وضعیت صنعت در استانهای مختلف کشور را نشان می دهد .
طبق اطلاعات موجود آموزش دیدگان،مراکز و مربیان سازمان فنی و حرفه ای کشور در استانهای مختلف به این شرح است .
در سال 1385، 12510 فن آموز در استان آزربایجان شرقی به فن آموزی مشغول بوده اند.این رقم در استان اصفهان چهار برابر یعنی 42066 نفر در همین سال بوده است .
استان سمنان نیز با اینکه یک ششم استان آزربایجان غربی جمعیت دارد فن آموزی بیشتری نسبت به این استان دارد.این تعداد در استان سمنان 6602 ودر استان آزربایجان غربی6112 بوده است .
استان همدان نیز کمتر از نصف استان فارس فن آموز به خود اختصاص داده است .
در مجموع در کل استانهای آزربایجان جنوبی 31773 فن آموز در آموزشگاه های فنی و حرفه ای دارد.این تعداد در چهار استان فارس نشین 77725 فن آموز است .
در قسمت تسهیلات مالی ذکر گردید که دولت تک قوم گرای فارسی – ایرانی از سرمایه گذاری در آزربایجان جنوبی خودداری می کند. به وضوح در آن قسمت نشان داده شد که چگونه سهم مجموع شش استان آزربایجان جنوبی از کل تسهیلات و وام های خارجی 2/27 از کل کشور بوده است،در حالی که این رقم در چهار استان فارس نشین، پنج برابر مجموع استان های آزربایجان جنوبی بوده است .
در سایر شاخص ها نیز همچون سرمایه گذاری خارجی، بودجه سالانه و...نیز این تبعیض اعمال می شود که استانهای آزربایجان جنوبی هر روز وضعیت بدتری را تجربه کنند.مهاجرت وبیکاری از بین رفتن پایه های اقتصادی همه و همه تنها نمونه های کوچکی از سیل ظلمهایی است که بر ملتمان می رود.
طبق آمارهای موجود در دو دهه اخیر رشد جمعیت در استانهای آزربایجان جنوبی منفی بوده است در حالی که این رقم در همه استانهای فارس نشین مثبت بوده است.
علوی تبار در الگوی مشارکت شهروندان جلد دو صفحه 51 درجه بندی استانها بر حسب ضریب توسعه اجتماعی و اقتصادی را آورده است،.بر طبق این آمار استانهای با شاخص بالا عبارتند از:
تهران
اصفهان
یزد
سمنان
قم
مرکزی
خراسان
فارس
استانهای آزربایجان جنوبی بدون استثنا در انتهای جدول قرار دارند.
[1] –پیشین، اطلس گیتا شناسی استانهای ایران
[2] -برنامه، سال6، شماره236، ص20
[3] - بولتن خبر رسانی وزارت صنایع و معادن، شماره 23، مهر 1387
[4] -از این بین میتوان به طرح کارخانه لامپ تصویری در مرند اشاره کرد. این طرح قرار بود در دولت اول محمد خاتمی اجرایی شود و 7000 نفر به صورت مستقیم و غیر مستقیم از این طرح صاحب شغل گردند. این طرح بعد از چند سال در دوره دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به استان اصفهان منتقل گردید.
[5] -اطلس گیتا شناسی استانهای ایران، جدول تعداد مراکز صنعتی 10 نفر کارکن و بیشتر استانهای کشور

فاجعه درياچه ارومو ميراث استعمار فارس

فاجعهٔ دریاچهٔ اورمو زخم سرباز کردهٔ سرزمینی است که جغرافیایش ؛ تاریخ حیات و حضور اجتماعی انسانهایش سالهاست.

آماج قدرت طلبی و سلطه طلبی پنداری است که انسانها را بر اساس هویت و زبان و رنگ و نژاد طبقه بندی می‌کنند. پندارهای برتریجویی متجاوزانی که نزدیک صد سال است بی‌ پرده و بی پروا بر تخت قدرتشان تکیه زده اند و به زور زرهای غصبیشان حیات انسانها را بازیچه خوی فاشیستی خود کردند. غصب قدرت فرصت تحمیل یک زبان یک تاریخ یک هویت و حقوق برتر نسبت به دیگران را به صاحبان این پندار داده است. خشک شدن دریاچهٔ اورمو بزرگترین میراث این استعمار در سرزمین آذربایجان است.
برنامه ریزی های استعمارگران صدساله بزرگترین زخم تاریخ آذربایجان را بر جغرافیای آذربایجان به جا می‌گذارد. پدیده خشک شدن دریاچهٔ اورمو که با توجه به عوامل مسببب آن مناسبتر است آنرا (فاجعه خشک کردن دریاچهٔ اورمو) بنامیم سند تجاوز آشکار مسئولین خودخوانده ای است که با دستکاری در طبیعت و بی‌ مسئولیتی اگاهانه شان این فاجعه زیست محیطی‌ را پیش آوردند. عدم توجه جدی در کنترل عملی‌ این پدیده و از میان برداشتن عوامل دست ساز عامل این پدیده نه تنها ساکنان بی‌ گناه این سرزمین بلکه حیات و معیشت ساکنان تمامی‌ مناطق تحت تاثیر بیولوجیک این دریاچه را با خطرات جدی و جبران ناپذیر مواجه خواهد کرد. به گفته کارشناسان و مستندات علمی‌ و اخطارهای فعالان محیط زیست خشک شدن دریاچهٔ اورمو موجب کویری شدن مناطق وسیعی از خاورمیانه و تغییرات مضر اکولوجیک خواهد شد و حیات طبیعی‌ تمام موجودات این مناطق را (با توجه به میزان فاصله از دریا) دچار تخریبات شومی‌ خواهد کرد. در اوج مبارزه با استعمارگران حقوق انسانی ملتمان عمق حرص استعمارگران حریص خشک شدن یک دریا را در جغرافیای ما بر جا می‌گذارد تا عملا حیات طبیعی منطقه را به نابودی بکشاند. عواقب این فاجعه استقلال اقتصادی سیاسی اجتماعی آذربایجان را فلج خواهد کرد.

- کویری شدن بخش وسیعی از مناطق آذربایجان و از بین رفتن ذخیره گیاهی جانوری و نابودی بسیاری از گونه های بومی گیاهی و جانوری در منطقه

-نابودی پتانسیل های دامپروری و کشاورزی در آذربایجان و عواقبی چون خالی‌ شدن روستاها از سکنه افزایش مهاجرت از آذربایجان و عواقب جبران ناپذیر سیاسی اجتماعی اقتصادی

- بر جای ماندن میلیونها تن نمک و منفجر شدن این بمب ‌نمکی و بحرانهای طبیعی‌ ناشی‌ از آن



گفتن نوشتن و حتی سالها گریستن برای این درد خشک شدن یک دریا را جبران نخواهد کرد. امروز در اوج مبارزات انسانی‌ مللیمان با دستهای بسته نیز مجبور به حفظ این دریا هستیم. هر قطرهٔ این دریا پارهٔ بزرگی‌ از تاریخ جغرافیا و عزت انسانی‌ مللتمان است که هدف برنامه ریزیهای هدفدار نامحرمهایی شده است که مسئولیت اداره هستیمان را غصب کردند. فردایی که آن را متعلق به خود میدانیم مارا مسئول این فاجعه خواهد دانست. اگر صاحب این خانه و کاشانه ما هستیم چه دستهایمان بسته باشد چه نباشد مسئول حفظ هستی این خانه ما هستیم.چانه زدن سر حقوق و گنجینه های غصب شده مان آن هم در موقعیتی که پندار برتریجویی و نژادپرستی چشم منطق و انسانیت غاصبان را کور کرده چیزی جز نشستن و ناظر مرگ دریا بودن نیست. مبارزه با کسانی‌ که حیات میلیونها انسان و جاندار را بازیچه قدرت طلبی خود مینمایند مبارزه با قاتلین انسانیّت است.

مسئولیت غصبی ارگانهای دولتی و کاغذ بازیها و دور میز نشستنهای آنها جز زمان کشی‌ برای القا طبیعی‌ بودن این روند به جامعه و کشتن نیروی مبارزه با قتل این دریا نتیجهٔ دیگری نشان نداده است. نا امید شدن در حفظ این گنجینه ی طبیعیمان برگ برنده را به دست عاملان این فاجعه خواهد داد. بحران اعدام یک دریا که حیات و قدرت استقلال مادّی و معنوی میلیونها انسان به آن وابسته است سند گستاخی متجاوزان و مخالفان آزادی انسان و مدرک زندهٔ استعمار بشر است. عادت زشت مسئولین خود خواندهٔ متجاوزی است که با غصب حق مسئولیت و ادارهٔ انسانها تداوم استعمار خود را با مسخ نیروهای مادّی و معنوی مستعمره هایشان گارانتی میکنند.

- ساخت پل شهید کلانتری که با پر کردن عمق دریا صورت گرفت و جریان طبیعی‌ آب شور دریاچه را مختل کرد

- سدسازیهای بیرویه ، حفر قناتها و چاهها بدون کنترل که منجر به قطع منابع تامین کنندهٔ آب دریاچه شد

- تخلیهٔ ضایعات کارخانه‌های اطراف دریاچه در دریا و عدم کنترل آنها

- عدم تأمین حقابهٔ متعلق به دریاچه با وجود تعیین مقدار و منبع آن توسط کارشناسان و تاکید آنها بر ضرورت تامین

مستندات ثابت شدهٔ عملکرد مغرضانه و هدفدار مسئولین خودخوانده ایست که مجریان سناریوهای استعمار تاریخ هویت و جغرافیای آذربایجان هستند.

روشن کردن ابعاد و عوامل ایجاد کنندهٔ این فاجعه و مهمتر از آن بیمسئولیتی ارگانهای مسئول و اثبات عدم صلاحیت آنها در جایی‌ که نشسته اند هم در بعد ملی‌ و هم در بعد جهانی‌ صدای زنده به گور شدن این دریا را به گوش دنیا خواهد رسانید.

آگاه کردن فعالان حقوق بشر از این فاجعه با تمام ابعاد آن در دأیرهٔ ارتباطاتی که فرد فردمان داریم

تشکیل گروههای علمی‌ هنری ادبی‌ فرهنگی‌ برای انعکاس قتل ذخیره گاههای طبیعی‌ انسانی‌

دست استعمارگران حیات انسانها را رو خواهد کرد

خشکانیدن دریاچهٔ اورمو در آذربایجان پروسه ایست که استعمار به واسطه‌ آن تداوم اسارت یک ملت را گارأنتی کرده است و در برابر هر احتمال استقلال سیاسی اجتماعی اقتصادی در آذربایجان انتقام نابودیش را به میراث می‌گذارد.

مبارزه و برخورد جدی و مسئولانه با این فاجعه تضمین حقوق انسانی‌ ملی ماست که اگر قادر به آن نباشیم تاریخ این جغرافیا فاشیزم و راسیزم را مسئول این اتفاق نخواهد دانست بلکه تاراج گنجینه هایمان را از ما بازخواست خواهد کرد. این واقعه محکمترین سند عینی نیاز ملت ما به کسب حق مسئولیت اداره متعلقات خویش و اثبات بیزاری از استعمار و استمرگران است.

غارتگران اینبار نه از مرزها بلکه درست از درون این خانه دارند ویرانمان میکنند.

اینبار به روی ما میخندتد و دارند خون خاکمان را خشک میکنند.نزدیک صد سال است دارند اسامی ترکی شهرها روستاها و ابهایمان را عوض میکنند وبه جایشان اسامی فارسی روی تابلوها و نقشه ها مینویسند و امروز گستاخی را به جایی‌ رسانده اند که دارند اسم گنجینه هایمان را از جغرافیای جهان پاک میکنند ولی‌ اینبار کور خوانده اند.

جای دریاچهٔ اورمو در قلب آذربایجان خالی‌ نخواهد ماند. امروز شاید بزرگترین فرصت برای امتحان فرد فرد کسانی‌ است که از حقوق ملت سخن میگویند. میدان عملی مبارزه برای پیشگیری از این فاجعهٔ قابل پیشگیری و به قضاوت کشاندن عاملان این فاجعه در برابر وجدان بشری احساس مسئولیت فردی و گروهی را در قبال مسائل ملی‌ انسانی‌ محک خواهد زد.

وجود تئوریها با تفاوتهای کوچک و بزرگ در متدهای مبارزه در عرصهٔ حرکت مللی دموکراتیک آذربایجان نقطهٔ منفعت ماست که وجود کانالها وبستر های بیشتر برای طرح این معضل و جستن چاره ی حل آن است. وجود گروهها و فعالان و نویسندگان مختلف اگر قادر به ایجاد کانالها و راههای عملی‌ بیشتر برای حل این بحران باشد فایدهٔ هرکدام از تفاوتها را عملا به نمایش خواهد گذشت.

حل این بحران اعتماد به نفس ملی ماو نسلهای بعد از مارا در حفظ حقوق برابر انسانی و مواجهه پیروزمندانه با مشکلات جمعی‌ تضمین خواهد کرد.

نه گؤزل سؤیله ییب بۇلود قارا چوْرلو

من تک ا‌ؤزوم دییلم

گئچمیشدن دوْغولموشام

مندن دوْغور گلجک

من تک اؤزوم دییلم

چۆروسمده ا‌ؤلسمده

وارلیغیم اؤلمه یه جک

دو ملت دو جنبش

موج اعتراضى كه كه پس از انتخابات ٢٢ خرداد به ويژه در تهران و چند شهر مركزى ايران در اعتراض به كودتاى انتخاباتى حاكميت جمهورى اسلامى به راه افتاد و به واسطه استفاده از روبان هاى سبز در جريان انتخابات، جنبش سبز نام گرفت به لحاظ جغرافيايى متعلق به مناطق مركزى ايران است. به لحاظ اجتماعى شركت كنندگان در آن اقشار متوسط شهرى هستند. سازماندهى آن فاقد پايه هاى مستحكم در بين صنوف چون كارگران، معلمان و بازاريان است. اما هنرمندان، روزنامه نگاران و روشنفكران فارس از آن حمايت وسيعى مى كنند. نقطه قوت آن بهره برى از اينترنت و بين المللى كردن جنبش با حمايت ايرانى هاى مقيم خارج است. به لحاظ اتنيكى اين جنبش متعلق به ملت فارس بوده و منافع آن را نمايندگى مى كند. اين جنبش توانسته است در عرض يك سال به خوبى خود را جا بيندازد و به يك مولفه مهم در عرصه سياسى ايران تبديل گردد.

هيچكدام از رهبران، تحليل گران، نويسندگان و يا استراتژيست هاى آن مشكلى با مشخصه هاى جغرافيايى، اتنيكى و قشرى جنبش سبز ندارند. برعكس در هر فرصتى كه پيش آيد سعى مى كنند با ملل ديگر مرز بندى كنند. مثلا هر جا كه اسم آذربايجان پيش مى آيد مسلما بحث تجزيه طلبى نيز به ميان مى آيد و با فراموشى خصلت هاى ويژه جنبش سبز سعى مى شود آن را به "ملت ايران" نسبت دهند و نشان دهند كه اين يك حركت فرامركزى است كه نيازهاى همه را برآورده خواهد ساخت. جنبش سبز مى خواهد كه از مركز هدايت و رهبرى شود و در عين حال ادعا مى كند كه آزادى و دمكراسى را براى همه به ارمغان خواهد آورد. اگر تجارب تلخ دهه هاى گذشته نبود شايد مى شد چك سفيدى به آنها داد و وارد معركه شد. اما اين بار قضيه فرق مى كند. هيچكدام از ملل غير فارس تا به امروز گول اين بازى را نخورده اند. تلاش هاى ارزان و تبليغات بى پايه اى صورت گرفته و مى گيرد تا آذربايجان به دنباله روى از جنبش سبز كشانده شود اما تاكنون اين تلاش ها بى ثمر مانده اند. و اين نشان مى دهد كه تا چه حد شعور سياسى و اجتماعى در مناطق غير مركزى پيشرفت كرده است.

خواسته ها و مطالبات حركت ملى آذربايجان كه در طول سال هاى اخير شكل بارزتر و مشخص ترى به خود گرفته اند به هيچ عنوان در مطالبات جنبش سبز انعكاس پيدا نكرده است. تنها بسنده كردن كلى به آزادى و حقوق بشر بدون پرداختن به مشخصات اتنيكى و اقليمى ايران كافى نيست. بدون پاسخ دادن به مطالبات جدى ملل غيرفارس هيچگونه امكان نزديكى جنبش هاى ملى وجود ندارد. در خرداد سال هشتادو پنج، يعنى درست زمانى كه برخى از سبز هاى امروز در كنار جمهورى اسلامى بودند و يا با تمايل شخصى حاضر بودند در كنار آن بايستند، ملت آذربايجان به پا خاست و نشان داد تا چه اندازه با حكومت جبار جمهورى اسلامى سر آشتى ناپذيرى دارد. آن روز ها، برخى از همين سبزهاى امروز آذربايجانى ها را تجزيه طلب ناميدند و مهر تاييدى بر خاك و خون كشاندن تورك ها زدند و با افتخار در كنار سپاه پاسداران و برادران بسيجى ايستادند. در اين گونه تفكرات و سياست ها بر عيه توركها هيچگونه تغييرى به وجود نيامده است. هيچ بيانيه، تحليل و يا شعارى نشان نمى دهد كه حاميان ديروز بسيج، امروز در مورد آذربايجان نوع ديگرى فكر مى كنند.

جنبش سبز جنبش ضد استبدادى فارس ها بر عليه حكومت جمهورى اسلامى است و منافع همين ملت را نيز نمايندگى مى كند. حركت ملى آذربايجان حركت ضد استبدادى، ضد شونيستى و ضد استعمار داخلى است و منافع ملت تورك آذربايجان را نمايندگى مى كند. ملت تورك آذربايجان انتظار ندارد كه فارس هاى مناطق مركزى براى متحقق شدن مطالبات تورك ها به خيابان بيايند. عكس اين موضوع نيز صادق است. تورك ها حاضر نيستند براى تغيير حكومت در تهران هزينه بدهند مگر بدانند كدامين خواسته آنها تضمين اجرايى خواهد گرفت. حركت ملى آذربايجان هيچ انگى به جنبش سبز نزده و تا جايى كه توانسته از آن حمايت سياسى و معنوى به عمل آورده است. كف انتظارات آذربايجان از جنبش سبز شايد آن باشد كه دست از انگ زنى و دروغ پردازى بر عليه تورك ها بر دارند و آب در آسياب جمهورى اسلامى نريزند. حتى اگر ملت آذربايجان همگى تجزيه طلب باشد، اين يك عقيده سياسى است و اگر قرار است جنبش سبز آزادى را براى همه به ارمغان بياورد بايد خود را آماده شنيدن حرفها و عقايد مخالف بكند.

تاكنون هيچگونه نشانه اى وجود ندارد تااين اميدوارى را به وجود بياورد كه جنبش سبز قادر است ديدگاه هاى اشتباه خود در مورد ملل غيرفارس، مشكلات و خواسته هاى آنها را تغيير دهد. سياست ها و ديدگاه هاى جنبش سبز در مورد به قول خودشان "اقوام" در راستاى همان سياست هاى پهلوى ها و اسلامى هاست. ابدا اين اميد وجود ندارد كه آنها در آينده نزديك مولفه هاى جديدى وارد انديشه هايشان كنند. آنها انتظار دارند كه همه به آنها بپيوندند چرا كه جنبش آنها از ديد خودشان آزاديخواهانه است اما هيچ اعتنايى به افكار و عقايد ديگران نشان نمى دهند. تو گويى به دنبال سياهى لشكرند و نمى بينند كه تنها خودشان نيستند كه ياد گرفته اند و تجربه اندوخته اند. ديگران اگر از آنها جلوتر نباشند مسلما عقب تر هم نيستند.

حركت ملى آذربايجان حركتى است از سوى تورك ها كه گرچه مطالبات تمام تورك هاى ساكن در ايران را مد نظر دارد اما حيطه اساسى فعاليت آن به دلايل شناخته شده در آذربايجان جنوبى است. اين حركت خاستگاهى متفاوت با جنبش سبز دارد و ابتدا تلاش دارد زبان مادرى ملتش را به آن بازگرداند. جنبش سبز نه تنها هيچ كمكى به تحقق اين خواسته نمى كند بلكه در مقابل آن نيز ايستاده است. جنبش سبز بايد بپذيرد كه پايگاهى در آذربايجان ندارد. جنبش سبز كه به قولى سبز الهى نيز در آن كم يافت نمى شود با بى اعتنايى به نيازهاى ملل ديگر نمى تواند حمايت آنها را انتظار داشته باشد. جنبش سبز بايد ابتدا نظريه كثيرالمله بودن ايران را كه سالهاست كله پا شده به حالت عادى در آورده و حقوق مطلقا برابر ديگران با ملت فارس را به رسميت بشناسد. تنها با اين كار مى توان در مورد همكارى دو جنبش كاملا برابر حقوق سخن گفت و زمينه هاى تبادل نظر را فراهم آورد.

پيامي به مناسبت باز گشائي مدارس

مدارس در کشور کثیرالمله ای که در دهه های اخیر ایران نام نهاده شده است در یک مهر از نو گشوده شده و میلیونها کودک راهی مدرسه خواهند شد. مدارسی که محل انشای زیرساختهای هویتی، فرهنگی، اجتماعی و علمی تک تک اعضای ملت و در یک کلام زیربنای آینده ملت میباشد. بدین لحاظ ناگفته پیداست که انسیت، موفقیت و میزان بهره گیری تک تک کودکان که آیندگان ملت هستند از اهمیت زاید الوصفی برخوردار می باشد. ولی متاسفانه و با بغضی عمیق شاهد هستیم که در ایران میلیونها کودک که کمترین ادراک را از جهان اطراف خود دارا هستند در اثر سلب امکان یادگیری مناسب و شرایط تعلیم موافق بر ساختار ذهنی شان در اولین قدم محکوم به شکست میشوند. میلیونها تن از این کودکان که تنها جرمشان فارس نبودن و تکلم به زبان غیر فارسی است، در اولین تجربه خود از مدرسه خود را محیطی کاملا بیگانه با زبانی که هیچ چیزی از آن نمی فهمند می یابند و در فضایی که امکان برقراری کوچکترین ارتباطی با آن ندارند مثلا تحت تعلیم و تربیت قرار می گیرند. فضایی که بیشتر به بساط شکنجه روانی کودک می مانند تا محیط آموزشی. طبیعی است اولین و گریزناپذیرترین عواقب این ناعدالتی، ناهنجاریهای هویتی و اجتماعی در کودک، دوگانگی شخصیت، ترس و گریز از مدرسه و کتاب، افت تحصیلی و ترک تحصیل در مقیاس وسیع می باشد که مطالعات علمی و حتی آمارهای رسمی گویاترین دلیل و اثبات این مدعاست. صد البته نتیجه این روند نیز در مقیاس وسیع، از خود بیگانگی و استحاله هویتی و ملی، بی شعوری ملی (در نقطه مقابل شعور ملی)، بحرانها و ناهنجاریهای هویتی در سطح ملی است که هر یک به نوبه خود آینده فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ملت را تحت تاثیرات مخرب و جبران ناپذیر قرار می دهد.
متاسفانه ملت ترک آذربایجان جنوبی یکی از اصلی ترین قربانیان این بیداد است که نامی جز جنایت علیه بشریت نمی توان بر آن نهاد، زیرا این سیاستهای ضد انسانی حیات تمامی ملل و خلقهای تحت ستم ایران و از آن جمله ملت ترک آذربایجان جنوبی را مستقیما هدف قرار داده است.
این در حالی است دهها تن از رشیدترین فرزندان خلف آذربایجان فقط و فقط به دلیل درخواست ابتدایی ترین حقوق ملتمان از جمله حق تحصیل به زبان ترکی، در زندانهای رژیم حاکم بر ایران به بند کشیده شده اند. رژیمی که ملغمه ای از ارتجاع دینی و نژادپرستی آریایی است و نابودی هر آنچه غیر فارسی-ایرانی است علی الخصوص هستی ملت ترک آذربایجان را به یکی از مهمترین اهداف خود تبدیل کرده است. متاسفانه روزی نیست که ضجه های دلخراش فرزندان دربند ملتمان جان دلمان را به آتش نکشد و شبی نیست که در فراق این مبارزین راستین و دلدادگان راه آزادی وطن و ملتمان به آسودگی بیارامیم. ولی می دانیم که جانهای فدا شده در راه میهن، ضجه های پارهای تن این ملت و اشک مادران دلسوخته مان به همت والای ملت آذربایجان بزودی رخت دژخیمان از وطنمان برخواهد بست و این ملتمان خواهد بود که فردای خود را رقم خواهد زد. بی تردید پیروزی از آن ماست.
به امید آزادی هر چه زودتر تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی
زنده باد مبارزات ملت ترک آذربایجان جنوبی برای احقاق حق تعیین سرنوشت خود
زنده باد حرکت ملی آذربایجان

به مناسبت روز ملي آذربايجان

شصت و دو سال پیش در خیزشی ماندگار دومین حکومت ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری و رشادت های فدائیان آذربایجان پایه ریزی گردید. ملت آذربایجان که در همیشه تاریخ خون خود را فدای دمکراسی و آزادی اندیشه و کرامت انسانی کرده است با شروعی مبارک در انقلاب مشروطیت نیز کوشید که با رهبری سمبل مقاومت ملی "ستارخان" ریشه ارتجاع شیخی و واپس گرایی شاهی را برچیندتا در سایه قانون آزادی را برای انسان های در بند استبداد به ارمغان آورد. متاسفانه صداقت و اعتمادهای رهبران ملت آذربایجان باعث شد که دست آورد های گرانسنگ انقلاب خونین مشروطیت به راحتی از سوی یپریم خان های ارمنی و خوانین و شیخ های به ظاهر انقلابی مصادره شده و خود سردار ملی، مجاهدین آذربایجانی و ملت آذربایجانی اولین قربانی این انقلاب شدند. صدای نهضت مترقی شیخ محمد خیابانی نیز در بواسطه همین مرتجعین در گلو خفه شد و در سایه سرنیزه رضا خانی قانون مدرن مشروطیت که حاصل خون صد ها مجاهد آذربایجانی بود و می توانست حقوق ملی و انسانی ملت آذربایجان را نیز تعریف کند جای خود را به نظام فاشیستی پهلوی داد. دیکتاتور نژاد پرست پهلوی که به نیروی قوی انقلابی در آذربایجان واقف بود شدید ترین فشار ها را بر ملت آذربایجان وارد ساخت و در گام نخست خود به یاری خود فروختگان داخلی اقتصاد شکوفا،هویت ملی،انسجام اجتماعی، فرهنگ غنی و روشنفکران و مطبوعات مترقی آذربایجان را هدف خملات شدید فاشیستی و شونیستی خود قرارداد. سیاسیون آذربایجان در نظام شونیستی رضاخانی سخت ترین روزگار خود را گذراندند.در این برهه از تاریخ سیاسیون آذربایجان که قبل از آن به مبارزه سراسری می اندیشیدندسیاست های نژاد پرستانه و تبعیض های صورت گرفته بر علیه ملت آذربایجان را لمس کرده با عشق به آزادی و برابری انسانی دچار تحول ملی شدندواین مقطع از تاریخ تبدیل به نقطه عطفی در خیزش ملی ملت آذربایجان گردید. رهبران سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ملت آذربایجان تئوری ملت واحد، فرهنگ واحد نظام شونیستی را ناقض حقوق انسانی ملت آذربایجان و برخلاف دمکراسی وآزادی قلمداد و بر مبارزه با این نظام و سیاست های شونیستی آن جدی تر شدند. در سال 1322 با فروپاشی حکومت فاشیستی و شونیستی رضاخان بازگشت به خویشتن رهبران سیاسی آذربایجان که با تفکرات مدرن آن روز با کمونیسم تلفیق شده بود با اصولی دمکراتیک به ملت آذربایجان نیز انتقال یافته و بیداری ملی در بین ملت آذربایجان رشد چشمگیری کرد. حکومت محمدرضا فرزند دیکتاتور پهلوی با شیوه های مدرن تر شونیستی و فاشیستی در مقابل ملت آذربایجان ظاهر شد این تفکرات نژاد پرستانه چنان گسترده بود که در حتی در احزاب و گروه های سیاسی مخالف حکومت محمد رضا پهلوی نیز تاثیر داشت. سیاسیون مرکز در هیچ گونه ابراز اندیشه ملی در بین ملت آذربایجان را تحمل نمی کردند. حزب توده ایران که جریانی کمونیستی و جهان وطنی بود در برخورد های سیاسی اش با تفکرات ملی سیاسیون آذربایجان همان سیاست را پیشه کردکه هم کیشان بلشویکشان در قسمت شمالی سرزمین آذربایجان بر علیه انقلاب ملی و حکومت دمکراتیک محمد امین رسول زاده سرلوخ خود قرار داده بود که در نهایت منجر به سقوط اولین جمومت ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان گردید.نهایتا با تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان نطفه انقلاب ملی ملت آذربایجان در قسمت جنوبی سرزمینمان بسته شد. بعد از تاسیس اولین حکومت ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان به رهبری محمد امین رسول زاده در قسمت شمالی سرزمینمان اینبار در قسمت جنوبی آذربایجان ملت آذربایجان می خواستند سرنوشت سیاسی و ملی خود را تعیین کنند و در 21 آذر 1324 حکومت ملی به رهبری سید جعفر پیشه وری دومین حکومت ملی - دمکراتیک آذربایجان را پایه ریزی کرد. با اینکه این حکومت ملی نیز به مانند حکومت ملی قسمت شمالی توسط خائنین و خود فروختگان داخلی و این بار به دست شونیسم فارس سقوط کرد اما منش سیاسی و دمکراتیک و دستاورد های کلان اقتصادی و فرهنگی حکومت ملی آذربایجان در عرض یک سال ، بعد از 62 سال همچنان نمایان است. 21 آذر 1324 تبلور مقاومت ملی یک ملت است.21 آذر 1324 به عنوان روز تاسیس دولت ملی در آذربایجان ( دولتچلیک گونو) و سالروز رسمی شدن زبان تورکی آذربایجان در حافظه ملت آذربایجان جاودانه خواهد شد. در شصت و دومین سالگرد تاسیس دومین حکومت ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان یاد و خاطره تمام شهیدان ملی آذربایجان را گرامی داشته و 21 آذر را به عنوان روز تاسیس دومین حکومت ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان دولتچلیگ گونو) به ملت آذربایجان تبریک می گوئیم