Tuesday, April 19, 2011

مهدی موعود دستاویزی دیگر

اخیرا در ادامه سالها سابقه تلاش متملقان یا احتمالا نهادهای قدرت استبدادی رژیم ایران برای پیوند زدن رژیم خود با امید مقدس تشیع یعنی مهدی موعود فیلم ظهور جدید به بازار وارد کردند. اما این بار بدلیل ترکهای و پوسته پوسته شدن مدعیان قدرت در رژیم جناحها به رسواسازی یکدیگر در سودجویی از اعتقادات شیعیان پرداختند.

خامنه ایی که از ترس اصلاحات مورد در خواست مردم و برای اینکه همانند مورد سوپاپ خاتمی در مقابل مردم عقب نشینی بی بازگشتی نداشته باشد به جناح تزویر مذهبی دارودسته احمدی نژاد به رهبری مصباح پناه برد و عملا معدود جاپای خود را در میان مردم از دست داد هم اکنون در یک بازی کثیف دیگر این گروهک گرفتار شده است.

احمدی نژاد با پناه گرفتن در زیر عبای خامنه ای خود را جزو یاران اسطوره ای مهدی موعود قالب کرده است تا "هیچ کس بی او به بهشت نرود" و عملا این به مذاق گروه خامنه ای که میخواهد تنها مهدی پناه زمان خود باشد خوش نیامده است. اما تکذیب این فیلم تکذیب پیوند یاری وی با مهدی نیز میباشد لذا یاران او سعی میکنند "سید خراسان" را که تا چندی پیش خود ادعای "سید آزربایجانی" داشت از تکذیب این فیلم استثنا کنند. مجریان صدور اعلامیه رهبری هم در این گیر و دار منتظرند تا افکار عمومی مرکب از ایمان و خرافات تکلیف خود را با فیلم روشن کند تا ببینند میتوانند او را همچان "سید خراسان" نگه دارند یا نه؟

موضوع مهدی موعود که اصولا با تبدیل شدن به موضوعی دولتی از میان مردم عادی که به برکت دولت مهدویت تشیع را هم جزء بازی قدرت دولتی قلمداد کرده و در مورد آن صحبتی نمیکند و در میان جامعه تحصیل کرده با جرقه ای که اکبر گنجی زده اصولا دیگر خریداری ندارد بمب دیگری در ساختمان لرزانش منفجر کردند.

اما خامنه ای که امروزه بیماریهای بیشمارش بر سر زبانها است آیا خواهد توانست تا زمان نامعلوم ظهور حضرتش زنده بماند یا او نیز مانند اسلاف مدعیان خودخوانده پیوند قدسی با مهدی موعود به فهرست کسانی که قرار است در زمان ظهورش از قبرها سربرداشته زنده شوند خواهد پیوست؟!

بسی مایه تاسف است که مراجع ما در قم بدینگونه و بی انصافانه یا از سر ترس یا از سر منافعی که از دولت کسب کرده یا میکنند تشیع را که کدهای دینی اش تا چندی پیش از اسارت و بردگی شیعیان در مقابل پادشاهان مدعی "ظل آللهی " حفاظت کرده امروز بندگان خدا را برده و اسیر قدیسین خود خوانده میکنند و دولت ایران را از سر و کول دین و ملت به چهار چوب قانونی که روابط آنها را با ملت تعریف کرده بر نمیگردانند.

خداوند همه ما را هدایت کند

سرکوب سوریان توسط ایران

مقام های آمريکايی می‌گويند که جمهوری اسلامی ايران برای سرکوب معترضان هوادار دموکراسی در سوريه به طور مخفيانه به رژيم بشار اسد کمک می‌کند.
اين مقام‌ها اعلام کرده‌اند که تهران از طريق کمک و مشاوره در زمينه کنترل اعتراض‌ها، بستن وبسايت‌ها، رديابی استفاده کاربران سوری از اينترنت، تلفن همراه و همچنين ارسال پيغام‌های کوتاه با مقام‌های سوريه همکاری می‌کند.

بر اساس گزارش روزنامه آمريکايی «وال استريت جورنال»، مقام‌های اطلاعاتی آشنا به مسائل خاورميانه گفته‌اند که بر اساس شنود و ردگيری ارتباطات مسئولان جمهوری اسلامی، تهران فعالانه در جستجوی راه‌هايی برای کمک به شيعيان تندرو در بحرين و يمن است.
اين روزنامه می‌افزايد که هدف جمهوری اسلامی ايران بی‌ثبات کردن اوضاع در کشورهای متحد قديمی آمريکا در منطقه است.
به گفته اين مقام، اقدام‌های تهران می‌تواند منافع آمريکا و عربستان سعودی را به خطر انداخته و به تنش‌های قومی در خاورميانه دامن بزند.
از زمان آغاز اعتراض‌های مردمی در کشورهای تونس و مصر که به کناره‌گيری رؤسای جمهور اين دو کشور منجر شد، موجی از ناآرامی و قيام کشورهای شمال آفريقا و خاورميانه را در برگرفته است.

سوريه نيز از اين ناآرامی‌ها دور نمانده است و در هفته‌های اخير مردم اين کشور در شهرهای مختلف دست به اعتراض عليه حکومت بشار اسد زده‌اند.
اين اعتراض‌ها با سرکوب خشونت‌بار نيروهای امنيتی روبه‌رو شده و تا کنون ده‌ها نفر جان خود را از دست داده‌اند.

تهران و دمشق اين اعتراض‌ها را به آمريکا و اسرائيل نسبت داده‌اند.
رامين مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ايران روز ۲۳ فروردين ماه، گفت که «اين حرکت شيطنت‌آميز توسط غرب و آمريکا و صهيونيست‌ها صورت گرفته‌است و می‌خواهند از جريانات مقاومت انتقام بگيرند.»
ابزار و فناوری ايران در خدمت سرکوب معترضان سوری
يک مقام دولت اوباما به وال استريت جورنال گفته است: «برداشت ما اين است که ايران با ابزار و فناوری خود به حکومت سوريه کمک می‌کند تا مردم اين کشور را سرکوب کند.»
وال استريت جورنال می‌نويسد که به اعتقاد مقام های آمريکايی، ايران در پشت قيام‌های مردمی عليه متحدان قديمی آمريکا در خاورميانه قرار ندارد و می‌گويند شواهد دقيقی در دست ندارند که نشان دهد ايران در مقياس گسترده‌ای به حمايت مالی و نظامی از عناصر مخالف در بحرين و يمن بپردازد.
ولی کاخ سفيد که برنامه هسته‌ای ايران از مهم‌ترين نگرانی‌های آن در جهان است بارها هشدار داده که ناآرامی‌های منطقه ممکن است به نفوذ بيشتر تهران در کشورهای منطقه خاورميانه منجر شود.
يک مقام ديگر آمريکايی به وال استريت جورنال گفته که تاکنون، «آرزوی ايرانی‌ها برای تقويت نفوذ خود در اين کشورها خارج از توانايی‌شان بوده است» و همزمان مقام ديگری در دولت اوباما تأکيد کرده که واشينگتن از نزديک فعاليت‌های ايران را زير نظر دارد.
اين روزنامه آمريکايی می‌نويسد که پاره‌ای از مقام‌های اين کشور گفته‌اند از اينکه ايران به طور گسترده به نفع رژيم بشار اسد و يا شيعيان بحرين وارد عمل نشده است، متعجب شده‌اند. با اين حال، آنها اعتقاد دارند که ايران مخفيانه به آقای اسد قول داده است در صورت افزايش اعتaراض‌ها کمک‌های خود را افزایش خواهد داد.
تهران و دمشق از ابتدای پيروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در ايران، متحد منطقه‌ای یکدیگر به شمار می‌روند و تهران نگران است که تنها متحد خود در خاورميانه را در مقابل اسرائيل از دست بدهد.
به نوشته وال استريت جورنال، ايران برای مقابله نيروهای امنيتی سوريه با اعتراض‌های مردمی در اين کشور تا کنون ابزار و تجهيزات مختلفی به دمشق فرستاده است.
اين کمک‌ها شامل ابزار سرکوب و کنترل جمعيت، فناوری فيلترينگ سايت‌های اينترنتی و ارتباطات تلفنی، مشاوره و ارائه دانش فنی در زمينه رديابی خطوط اينترنتی از جمله ایميل‌ها و مطالب ارسالی بر روی وب سايت‌ها از سوی گروه‌های مخالف سوری است که برای سازماندهی اعتراض‌های خود و گزارش سرکوب‌های شديد نيروهای امنيتی از آنها استفاده می‌کنند.
به گزارش وال استريت جورنال، ايران همچنين تجربيات خود در زمينه سرکوب اعتراض‌های پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ را در اختيار مقام‌های سوری قرار داده است. يک مقام دفاعی آمريکا گفته است که «اين آدم‌ها (ايرانی‌ها) در زمينه برخورد با چنين موقعيت‌هايی راه‌های خوبی بلدند- آنها تجربيات زيادی کسب کرده‌اند.»
وی با اشاره به جنبش سبز در ايران افزوده است که «مقام‌های سوری خواهان يک انقلاب سبز در کشور خود نيستند. و ايرانی حاضرند که در اين زمينه به آنها کمک کنند.»

تکرار چرنوبیلی دیگر در ایران

در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ راکتور ۴ نیروگاه چرنوبیل در اوکرائین منفجر شد.
درنخستین دقایق پس ازانفجار، تاسیسات و محیط اطراف راکتور به امواج رادیواکتیو آلوده گشت و ابرهای آلوده و بارش باران حتی بخش‌های وسیعی از اروپا را نیز آلوده کرد.
بیش از ۵ هزار واحد مسکونی در اوکرائین، بلاروس و روسیه به مواد رادیوآکتیو آلوده شدند و ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر از جمله ساکنین شهرهای پری پیتت و چرنوبیل مجبور شدند برای همیشه زیستگاه خود را ترک کنند. تاثیرات این فاجعه به کشورهای فنلاند، نروژ، لهستان، بریتانیای کبیر و آلمان نیز رسید. درمناطق کوهستانی ایالت بایرن آلمان شکار خوک‌های وحشی به علت آلودگی‌های رادیوآکتیوی هنوز هم ممنوع است.
پنهان نگاه‌داشتن فعالیت هسته‌ای
از جمله عوامل اصلی بروز فاجعه چرنوبیل "سطح ناکافی ایمنی و اشتباهات پرسنلی" ذکر شد. رهبران آنزمان شوروی هرگونه اطلاعات مربوط به فعالیت اتمی را پنهان و از همکاری با جامعه‌ی بین‌الملل نیز خودداری می‌کردند.
"آژانس بین المللی اتمی" برای نخستین بار در سال ۱۹۸۹ در آستانه‌ی سقوط شوروی کمک‌های خود را آغاز کرد. با گذشت ۲۵ سال از این فاجعه‌ی اتمی هنوز آثار رادیوآکتیو آن باقیست و با بروز فاجعه‌ی فوکوشیما در ژاپن باردیگر ایمنی راکتورهای ساخت روسیه از جمله نیروگاه اتمی بوشهر نظر رسانه‌های داخل کشور و حتی کارشناسان روس را نیز جلب کرده است.

خبرگزاری فارس: بوشهر چرنوبیل نیست

آیا نیروگاه بوشهر، همان نیروگاه چرنوبیل است؟ این سئوال پس از فاجعه فوکوشیما ذهن بسیاری از ایرانیان و حتی برخی رسانه‌های طرفدار دولت را نیز به خود مشغول کرده است.

خبرگزاری فارس در پاسخ به این سئوال در بخشی از گزارش خود چنین می‌نویسد: «تفاوت اصلی نيروگاه هسته‌ای بوشهر با نيروگاه چرنوبيل غنای پايين مواد قابل شكافت در اين نيروگاه است. نيروگاه هسته‌ای بوشهر تفاوت عمده ديگری با راكتور چرنوبيل دارد و آن هم حفاظ اتمی نيروگاه اتمی بوشهر است. درحقيقت احتمال وقوع حادثه‌ای همچون حادثه چرنويل در بوشهر اندک است چرا كه نيروگاه چرنوبيل دارای پوشش سيمانی حفاظتی نبود».

امکان خروج رادیوآکتیو از بوشهر چگونه است؟

خبرگزاری فارس احتمال تکرار تجربه‌ی چرنوبیل را ضعیف می‌داند و امكان خروج مواد رادیواکتیو را زمانی محتمل می‌داند که پس از وقوع حادثه، گنبد محافظتی در هم فرو ريزد. فارس همچنین می‌نویسد: «نگاهی كوتاه به ساختار گنبد محافظ بتونی بوشهر نشان می‌دهد كه فرو ريختن اين گنبد نياز به وارد آمدن انرژی شديدی دارد كه حتی برخورد يک هواپيمای جت در حال سقوط مشابه حوادث يازدهم سپتامبر نمی‌تواند آن را ايجاد كند».

بنابه نوشته‌ی فارس قطر اين گنبد در نيروگاه اتمی به بيش از ۵۰ سانتيمتر مي‌رسد و احتمال فرو ریختن آن فقط در صورت "برخورد شهاب سنگ از آسمان"، "زلزله‌ ۱۰ ريشتری" و "حمله با سلاح هسته‌ای به نيروگاه اتمی" محتمل است. خبرگزاری فارس در گزارش خود ولی اشاره‌ای به تخریب و یا صدمه ویروسی کامپیوترهای مستقر در نیروگاه اتمی بوشهر و یا عدم انطباق تکنولوژی آلمان و روسیه که در این نیروگاه بکار برده شده، نمی‌کند.

هشدار دانشمندان روس: امکان تکرا چرنوبیل در ایران!

روزنامه‌ی دیلی تلگراف اخیرا مدعی شد که کپی مدارکی را در دسترس دارد که در آن دانشمندان هسته‌ای روسی شاغل در نیروگاه بوشهر به دولت روسیه هشدار دادند، با توجه به تاثیرات باقی مانده از تخریب‌های ویروس استانکس‌نت بر کامپوترهای مستقر در نیروگاه بوشهر، این نیروگاه را وارد چرخه‌ی تولد برق نکند.
دانشمندان روس صریحا هشدار دادند که دولت روسیه به فشارهای دولت ایران تن ندهد در غیراین صورت يک فاجعه اتمی همچون " چرنوبيل " اتفاق خواهد افتاد. این دانشمندان مدعی شدند که به دلیل جدی بودن صدمات ویروس استاکس‌نت تضمینی بر فعالیت ایمن بودن راکتور نمی‌توان داد. اما مقام‌های ایران و روسیه بحث ایمنی رآکتور بوشهر را "جنگ روانی " غرب توصیف کردند و برای کاهش نگرانی‌ها در واکنش‌های مختلف تاکید کردند که ظرفیت ایمنی بوشهر بالاتر از چرنوبیل است.

کارشناس روس: ایران راه شوروی سابق را می‌رود!

برخی از کارشناسان روس از جمله یوگنی ساتانوفسکی، رئیس "انستیتوی خاورنزدیک در مسکو" هشدار دانشمندان روس را تائید کردند. ساتانوفسکی در گفت‌وگو با بخش فارسی صدای آلمان از مقام‌های روسیه انتقاد می‌کند که این هشدارها را جدی نگرفته و شفاف عمل نکرده اند و این مسئله را عادی تلقی می‌کنند.

بنظر این کارشناس روس بزرگترین خطر برای نیروگاه هسته‌ای ویروس‌‌های استاکس‌نت هستند که آثار آن هنوز در کامپیوترهای نیروگاه بوشهر به طور کامل از بین نرفته است. این کارشناس همچنین به دویچه وله می‌گوید: «رهبران ایران با اهمیت ندادن به هشدار دانشمندان روس و با پیشبرد سیاست غیرشفاف و امنیتی، همان راهی را در پیش گرفتند که پیش از این رهبران شوروی سابق طی کردند. اگر این روند ادامه پیدا کند خظر تکرار فاجعه‌ی تلخ چرنوبیل در بوشهر ایران وجود دارد».

" تکرار فوکوشیما در ایران منتفی نیست!"

اما برخی دیگر از کارشناسان روس از جمله ولادیمیر یوسی‌اف مدیر مرکز مطالعات سیاسی اجتماعی روسیه به عدم همخوانی تکنولوژی آلمانی و روسی نیز اشاره می‌کنند. وی در گفتگو با خبرگزاری ترند نیوز آذربایجان تاکید ‌می‌کند: «آنچه که باعث نگرانی است، استفاده از تجهیزات ساخت آلمان در سالهای 1970 قرن سابق با اصرار طرف ایرانی است، از اینرو هیچ کس نمی‌تواند ضمانت دهد که در فعالیت راکتور هیچگونه مشکلی ایجاد نخواهد شد».

این کارشناس روس ضمن مقایسه نیروگاه بوشهر با چرنوبیل تائید کرد که نیروگاه بوشهر ازنوع چرنوبیل نیست. او اما به مشکلات فنی اشاره کرد که اخیرا اتفاق افتاده‌اند. در ماه دسامبر سال گذشته واحد مطبوعاتی شرکت "اتم استروی اکسپورت" اعلام کرد، به دلایل مشکلات فنی جدید این نیروگاه نتوانست به سیستم انرژی عمومی ایران وصل شود. در اواخر ماه فوریه امسال از روی مشکلات فنی در یکی از پمپ‌های خنک کننده، روسیه خواستار تخلیه سوخت از قلب راکتور بوشهر شد و طرف ایرانی بدلایل ایمنی با این خواست موافقت کرد. به عقیده یِوسی اف، همه اینها تا حدودی خطرآفرین هستند و وقوع سناریوی مشابه فوکوشیما را نمی‌توان منتفی دانست.

دانشمندان روس پس از یکسال ایران را ترک می‌کنند

مقام‌های روسیه گفتند که خدمات دهی به نیروگاه پس از یکسال به متخصصین ایرانی واگذار خواهد شد. آیا متخصصین ایرانی تجربه‌ی کافی و لازم در پیشگیری مشکلات فنی را خواهند داشت؟
ساتانوسکی، رئیس انستیتوی خاورنزدیک در مسکو بر این باور است که روسیه ایمنی ۱۰۰درصد را تضمین نخواهد کرد. یوسی‌اف از مرکز مطالعات سیاسی اجتماعی روسیه هم می‌گوید تا وقتی که دانشمندان روس در این نیروگاه حضور داشته باشند و فعالیت آن را تحت کنترل داشته باشند ایمنی آن رعایت خواهد شد.

دولتمردان ایران از "پیوستن به باشگاه هسته‌ای جهان" و احداث "نخستین نیروگاه اتمی خاورمیانه" صحبت می‌کنند. این در حالی ست که یکی از عوامل اصلی بروز فاجعه‌ی چرنوبیل، همانا "سطح ناکافی ایمنی" در مورد راکتور بوشهر از سوی متخصصان مطرح می‌شود. برخی از طرفداران محیط زیست در ایران به دویچه وله گفتند انتقاد صریح از فعالیت‌های هسته‌ای کشور حتی پس از فاجعه‌ی اتمی فوکوشیما در ژاپن نیز مشکل است

نام چهارده ایرانی در لیست متهمان ترور رفیق حریری

به گزارش سایت ایران بریفینگ به نقل از منابع آگاه دادگاه لاهه نام چهارده ایرانی در لیست متهمان ترور رفیق حریری وجود داردسایت ایران بریفینگ به نقل از یک مقام آگاه در دادگاه لاهه که خواسته نامش فاش نشود گزارش داده است که نام چهارده ایرانی در لیست متهمان در ترور رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان قرار دارد.
رفیق حریری سال 2005 در انفجار مهیبی در مرکز بیروت پایتخت لبنان کشته شد. پس از این حادثه دادگاهی بین المللی برای پی گیری پرونده ترور تشکیل شد که به موضوع اختلاف اصلی در محافل سیاسی لبنان تبدیل شد. این دادگاه در کیفرخواست خود قرار است حزب الله و همپیمانانش رابه دست داشتن در ترور حریری متهم کند لذا حزب الله و هوادارانش مخالف ادامه فعالیت دادگاه هستند. حزب الله دادگاه را آلت دست آمریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به مقاوت و لبنان می داند. اما گروه مقابل که آن را سعد حریری فرزند رفیق حریری و همپیمانانش تشکیل می دهند، خواستار مجازات عاملان ترور توسط دادگاه بین المللی هستند.
برپایه گزارش سایت "ایران بریفینگ" پس از آنکه در ماه فوریه گذشته دادستان پرونده ترور رفیق حریری در دادگاه بین المللی سازمان ملل کیفرخواست اولیه را تنظیم و به دادگاه ارائه کرده است ، اکنون از سوی منابع آگاه در دادگاه مشخص شده است که نام چهارده ایرانی به عنوان متهمان درجه دو و سه این پرونده در کیفرخواست معرفی شده اند.
به گزارش این سایت به نقل از یک منبع آگاه در دادگاه لاهه ، به غیر ازنام آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران و فرماندهان وقت کل سپاه پاسداران ونیروی قدس می توان وزیر امورخارجه وقت ایران و همچنین سفیر ایران در لبنان و چند کارمند سفارتخانه های ایران در لبنان را نیز مشاهده کرد. همچنین نام دو ایرانی نیز که از تجار و سرمایه گذاران در عرصه غلات هستند نیز در این پرونده وجود دارد که از طریق محموله های تجاری مواد منفجره و همچنین خودرویی را ازکشوری در آسیای شرقی به همین منظور به لبنان فرستاده اند.

این گزارش می افزاید که از چند ماه پیش ایران و یک کشور اروپایی در حال گفت و گو و رایزنی هستند تا نام دست کم رهبر و فرماندهان ارشد نظامی ایران از میان متهمان این دادگاه حذف شود .

برپایه همین خبر در کیفر خواست دادگاه آیت الله خامنه ای و فرماندهان کل و نیروی قدس سپاه به عنوان آمرین حادثه معرفی کرده که پشتیبانی و تدارکات این ترور را برعهده داشته اند و وهجده عضو حزب الله لبنان به عنوان مجریان و سه افسر پلیس لبنان به عنوان عامل شناخته شده اند

یام تبریک بمناسبت تظاهرات جسورانه ملت عرب الاحواز

نبال فراخوان تشکلهای ملی الاحواز برای تظاهرات در سالروز مقاومت ملی احواز ملت عرب الاحواز در روز 26 فروردن1390 برابر با 15 آپریل 2011 در سرتاسر الاحواز بر علیه اشغالگران ایران تظاهرات خیابانی موفقی بر پا کرد

رژیم اشغالگر فارس برای جلو گیری از تظاهرات و سرکوب ملت عرب الاحواز نیروهای نظامی خود را با عنوان کردن دفاع از مرزها به الاحواز انتقال داد بطوری که جتی در شهرکها نیز هزاران نظامی مستقر کرد . بنا به گزارشات در بعضی از مناطق در جلوی هر منزلی دو نفر موتور سوار نظامی مستقر شده بود تا از بروز هر حرکتی جلوگیری کنند وحکومت نظامی شدیدی از طرف رژیم اشغال برقرار شده بود.علی رغم تمامی این تدابیر سخت امنیتی ملت قهرمان الاحواز بر نیروهای اشغالگر غلبه کرده و تظاهرات اعتراضی گسترده ای برقرار کرد.

طبق اطلاعات واصله در این تظاهراتهای اعتراضی 11 نفر شهید دهها نفر زخمی و 470 نفر دستگیر شده اند.
حزب استقلال آزربایجان جنوبی ضمن تبریک مبارزات جسورانه ملت عرب الاحواز و حمایت کامل از مبارزات بر حق آن، سرکوب وحشیانه رژیم اشغالگر فارس را شدیدان محکوم کرده و خواهان آزادی بی قید و شرط دستگیر شدگان مباشد.ما اعلام میکنیم که ملت عرب الحواز در این مبارزه تنها نیست . ملت ترک آزربایجان دوشادوش با همسنگران عربالاحواز برای رهایی کامل ملت مان از شر اشغال مبارزه خواهیم کرد. تنها راه حل این معضل و پایان دادن به درگیری ها خروج بی قید و شرط اشغالگران فارس از تمامی مناطق اشغالی میباشد .
ح

بی خبری از وضعیت یک زندانی سیاسی

با گذشت حدود 3 هفته هنوز از وضعیت نوجوان تبریزی به نام بابک حسینی مقدم که از روز11 فروردین در تبریز دستگیر شده است خبری در دست نیست . شایان ذکر است بابک حسینی در خرداد 1387 هم دستگیر و حدود 4 ماه زندانی شده بود.
همچنین بر اساس خبر های موثق ، حجت مختارزاده و 6 تن دیگر از بازداشت شدگان مراسم 13 فروردین تبریز که هنوز در بازداشت به سر میبرند، در مقر معاونت وزارت اطلاعات تبریز واقع در خیابان صائب تبریز (مشهور به ساختمان صائب ) چندین بار با دستگاههای شوک الکتریکی شکنجه شده اند - همچنین این 7 نفر به "تبانی در اقدام علیه امنیت ملی" متهم شده اند

عمليات اجرايي 20 كيلومتر از اتوبان تبريز - ارمنستان امسال آغاز مي شود

نماينده مردم تبريز، آذرشهر و اسكو در مجلس شوراي اسلامي گفت: عمليات اجرايي احداث 20 كيلومتر از بزرگراه تبريز - ارمنستان امسال آغاز مي شود. عليرضا منادي سفيدان روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار ايرنا، افزود: وظيفه احداث اين مسافت از پروژه فوق با اختصاص 50 ميليارد ريال اعتبار بر عهده شهرداري تبريز خواهد بود.وي، با اشاره به اهميت ساخت اين آزاد راه ، اظهار داشت : با توجه به اينكه اين بزرگراه يك مسير گردشگري فوق العاده ديدني محسوب مي شود، به همين جهت تلاش شده تا در بودجه سال جاري براي آن اعتبار ويژه اي در نظر گرفته شود.منادي گفت: 70 روستا در مسير اين بزرگراه قرار دارد كه جذابيت هاي خاصي براي گردشگران به وجود مي آورد و علاوه بر اين، با احداث اين بزرگراه تمام روستاهاي اطراف از بن بست خارج و فاصله آنها تا مركز استان به طور چشمگيري كاهش و سبب اشتغال زايي جوانان منطقه مي شود.وي، دسترسي آسان مردم منطقه به بازارچه هاي مرزي مشترك را از ديگر مزيت هاي ساخت اين آزاد راه عنوان كرد و افزود : با بهره برداري از بزرگراه تبريز- ارمنستان، شهر تبريز به پل ارتباطي ايران و ارمنستان تبديل مي شود و مردم اين شهر مي توانند هر روز به بازارچه هاي مرزي رفت و آمد داشته باشند.كل پروژه بزرگراه تبريز - ارمنستان 150 كيلومتر طول دارد

Monday, February 28, 2011

لغو شده بزرگداشت دده کاتیب و حضور نیروهای امنیتی

از چند روز پیش ، تبلیغاتی از سوی فعالین در اورمیه و قولونجو و حتی اداره ارشاد آذربایجان غربی صورت می پذیرفت؛ مبنی بر اینکه مراسم بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ آذربایجان ، حاج عبدالرحمن طیارقولونجو متخلص به دده کاتیب که در دوم اسفند سال 138 ( 21 فوریه) و همزمان با روز جهانی زبان مادری دار فانی را وداع گفت ، در سالروز وفات ایشان و در قصبه قولونجو(قولنجی) اورمیه برگذار می گردد.

اما یک روز مانده به مراسم (1 اسفند)، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ، از برگذاری این مراسم جلوگیری کرده و به اطرافیان آن مرحوم گفته شده که این مراسم در منزل برگذار خواهد شد.

طبق اعلام ، مراسم از ساعت 3 بعداظهر قرار بر برگذاری بود و شمار بسیاری از مردم منطقه و اورمیه و شهرهای سولدوز ، تبریز، قوشاچای ، زنگان، سالماس ، شبستر ، گونئی(تسوج) ، خوی و ماکی برای شرکت خود را به آنجا رسانده بودند که در این بین عده زیادی از فعالان حرکت ملی و جنبش دانشجویی ، شعرا، نویسندگان و روزنامه نگاران نیز حضور یافته بودند.

به نظر می رسد ترس و وحشت وزارت اطلاعات از احتمال تجمع مردم و سردادن شعارها به خاطر همزمانی وفات این بزرگوار با روز جهانی زبان مادری بود که گفته می شود طبق سال پیش ، با ارسال بخشنامه های کتبی به تمام واحدهای نیروی انتظامی خاطر نشان کرده بود که عناصر «تجزیه طلب و پان ترکیست» قصد دارند به مناسبت روز دوم اسفند و روز جهانی زبان مادری با بهانه قرار دادن مراسم سالگرد دده کاتیب در قصبه قولنجو تجمع و به تحرکاتی دست بزنند .

قصبه قولونجو در این روز در یک فضای امنیتی از سوی نیروهای انتظامی مسلح و لباس شخصی ها قرار گرفته و حتی تا ساعات غروب در منزل آن مرحوم حضور یافته بودند .

دده کاتیب ، شاعری بود که برای حفظ فرهنگ و ادبیات تورک ، در طول حیات پربار خود مشقت های زیادی را متحمل گردید و بارها ، هم در زمان رژیم پهلوی و هم جمهوری اسلامی محبوس گردیده و حتی حکم اعدام نیز صادر گردیده بود ولی به سبب نفوذ ایشان در بین ملت ، قادر به اجرای این احکامشان بر نیامدند. و همزمان شدن وفات ایشان با روز جهانی زبان مادری باعث حضور هر چه بیش تر فعالان حرکت ملی آذربایجان شده بود که قصد داشتند به صورت دسته جمعی و اعتراضی به سوی مزار ایشان حرکت کنند که نیروهای انتظامی مانع از این کار گردیدند.

در بین حاضرین که در حیاط و کوچه منتهی به خانه ایشان حضور داشتند، پلاکاردهایی در مورد زندگانی و شخصیت ایشان از سوی موسسه جوانان قولونجو(قولونجو گنجلر درنه یی) پخش می گردید ولی سپس با ممانعت روبه رو گردید.

اما نقطه قابل توجه که حاضرین و فعالین انگشت ابهام بر روی آن می گذارند ، رفتار نه چندان خوب فرزند ایشان فارص طیار ( کاتیب اوغلو) بود. این فرزند خلف که به قول عایله ایشان او را بزرگ طایفه قرار دادند تا مراسم بزرگداشتها و شعرهای چاپ نشده آن بزرگمرد را جامه عمل بپوشاند ولی دریغا با تک روی های بی مورد و عقید های محافظه کارانه پشت پا بر تمام برنامه های فعالین جوان آذربایجانی زد و با تمام وجود ، به مقابله با انتقادهای ادبی و فرهنگی آنها و استفاده نکردن از افکار جدید و مدرنیته پرداخت که این لکه ننگینی برچهره دده کاتیب شناسی می گذارد . همکاری خوب با فرهنگ و ارشاد و تمام و کمال در خدمت آنها بودن!!!؟ آیا برازنده فرزند آن چهره ادبی وملی می باشد!!!؟ آن پدر عشق و عرفان و این فرزند؟؟؟ب ه کجا چنین شتابان!؟ قدم در جای پای پدر!!؟ ای پسر میان تو و آن بزرگمرد تاریخ ، فرسنگها فاصله است. قدم در محفل ادبا وشعرا باشان و شهرت پدر گذاشتن بسی رنج می خواهد ومردمداری... .
اما امیدواریم که در هر سال و همزمان با این روز، یاد و خاطر "دده کاتیب" نیز به همراه روز جهانی زبان مادری ، در بین مردم و فعالان حرکت ملی گرامی داشته شود.

لازم به ذکر است که دده کاتیب ، شاعر ملی معاصر جهان تورک ، که محبوبیت خاصی در بین اقشار مختلف مردم آذربایجان بخصوص آذربایجان غربی و اورمیه دارد ، در دوم اسفند 1387 و همزمان با روز جهانی زبان مادری (که از طرف مردم آذربایجان گرامی داشته می شود) در سن 84 سالگی دار فانی را وداع گفته و در قصبه خود، قولونجو دفن گردیدند . بیش از 35000 بیت شعر یادگار مانده از ایشان ، از نمونه های کم نظیر ادبیات تورک و البته آذربایجان می باشد که روح تازه و دوباره ای به شعر و فرهنگ آذربایجان و شعر هجایی و ادبیات آشیق (عاشق) بخشیدند. وی بخصوص به دلیل اشعار ملی-مذهبی و انتقادی ، در بین تورک های آذربایجان غربی و مناطقی از ترکیه، از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار بود

آذربایجان هرگز به نقض تمامیت ارضی خود تن نخواهد داد

رافائل ابراهیم اف، سفیر آذربایجان در سوئد در مراسمی به مناسبت قتل عام خوجالی گفت، آذربایجان آماده اعطای بالاترین خودمختاری به قره باغ کوهستانی است، ولی این امر فقط در چارچوب تمامیت ارضی آذربایجان امکانپذیر است

سفیر ضمن سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه «لینچوپینگ» گفت: «آذربایجان از تمامیت ارضی خود هرگز منصرف نخواهد شد. تا انتهای امکان گفتگو، ما برای حل مناقشه از راه صلح با نیروی هر چه تمامتر سعی خواهیم کرد».

سخنان 2 ساعته دیپلمات آذربایجانی در مورد قتل عام مردم آذربایجان در شهر خوجالی توسط نیروهای مسلح ارمنستان در سال 1992 بود. سفیر از تاریخ آغاز مناقشه قره باغ کوهستانی و اشغال 20 درصد از سرزمین های آذربایجان از طرف ارمنستان بحث کرد و گفت که این حوادث منجر به پاکسازی قومی و آوارگی آذربایجان از زادگاه خود گشته است.

به گفته وی، آذربایجان هم اکنون شریک اصلی در زمینه انرژی و اقتصاد در منطقه میباشد و به جز ارمنستان، با همه کشورهای همسایه دارای روابط حسنه است

تهدید فعالین ملی آذربایجان

داره امنیت اخلاقی تبریز (اطلاعات نیروی انتظامی) برای کاستن از حضور هواداران در بازی روز جمعه با بسیاری از تراختورچی ها و فعالین حرکت ملی تماس برقرار کرده و آنها را به اداره اطلاعات نیروی انتظامی واقع در صائب فرا میخوانند

دوستان توجه کنند که در این مواقع به هیچ عنوان به تماسهای مزبور جواب ندهند.

زمانی که از آنجا تماس گرفته میشود شماره ای نیافتاده و یا عبارت (پرایویت نامبر)می افتد.

این روزها طرفداران تراختور طی بیانیه ای از عموم مردم جهت تماشای بازی جمعه روز ششم اسفند این تیم به استادیوم سهند تبریز دعوت کرده است، گفتنی در این مسابقه دو شعار « تورک دیلینده مدرسه - اولمالیدیر هر کسه» و« قاراباغ بیزیمدیر بیزیم اولاجاق» محور شعارهای استادیوم خواهد بود.

لازم به ذکر است مسابقات تیم تراختور سازی آزربایجان با صعود به لیگ برتر به میدان مبارزه و صدای حق طلبانه ملت آزربایجان تبدیل شده است

Sunday, February 6, 2011

نماینده پارلمان آذربایجان خواستار عدم سفر اتباع جمهوری آذربایجان به ایران شد

زاهد اوروج نماینده پارلمان آذربایجان در نشست امروز پارلمان آذربایجان گفت: من اتباع جمهوری آذربایجان را به عدم سفر به ایران فرا میخوانم. برای آنکه اغلب جوانان آذربایجانی در هنگام سفر به ایران به اعتیاد مواد مخدر جلب میشوند.

وی افزود: بر اساس آمارهای رسمی، امروزه ایران در منطقه بیشترین صادر کننده مواد مخدر(محل ترانزیت) است.

وی بیان کرده که درخواست ایران مبنی بر لغو ویزا با آذربایجان نیز بدین منظور است.

وی تصریح کرد: در عین حال لغو روادید بین ایران-گرجستان نیز بدین منظور است. با توجه به سکونت جمع کثیری از آذربایجانیان در گرجستان، هدف ایران ایجاد مسیر راحت انتقال مواد مخدر در مناطق مسکونی آذربایجانیان است. در غیر این صورت آذربایجان و گرجستان برای ایران اهمیت چندان زیادی ندارند. هدف اساسی از سیاست کنونی ایران در منطقه، محو جسمانی آذربایجانیان است.

غنیزه پاشا آذربایجانیها را به عصیان فرا خواند

غنیره پاشایوا نماینده پارلمان آذربایجان آذربایجانیان ایران را برای اعتراض به سیاست ایران علیه آذربایجان فراخواند. به گزارش خبرگزاری «ترند»، وی در نشست امروز مجلس گفت: برخی از مقامات رسمی ایران در امور داخلی آذربایجان مداخله کرده و علیه جمهوری آذربایجان بیانانت صادر میکنند. حمایتهای آنها از ارمنستان نیز در حال تقویت است. با این حال من برای آذربایجانان ایران بیان میکنم که در این کشور برادران و خواهران شما زندگی میکنند. آنها نباید در ایران برای هر گونه تبلیغات علیه آذربایجان و حمایت از ارمنستان امکان بدهند. آذربایجانیان ایران نباید با ارامنه همکاری کنند.

بر اساس گزارشات غیر رسمی، هم اکنون تعداد آذربایجانیان در ایران بیش از 30 میلیون نفر است

Saturday, January 15, 2011

مردم داغ دیده ارومیه خشمگین از وزیر راه

ده‌ها هزار نفر از مردم سوگوار ارومیه که روز سه‌شنبه برای تشییع پیکر‌های عزیزان خود و بدرقه آنها به خانه‌های ابدی‌شان در مرکز شهر گرد آمده بودند، بنرهای بزرگ متعددی را دیدند که با سرعت عمل عجیب وزرات راه، در آن شرایط بحرانی چاپ شده و به بهانه تسلیت حمید بهبهانی و منقش به عکس رنگی آقای وزیر در مسیر تشییع جنازه نصب شده بودند!

تبلیغ برای وزیر، آن هم درست در میان شیون و زاری خانواده‌های قربانیان و در شرایطی که افکار عمومی وزیر راه را مکلف به پاسخ‌گویی و شایسته برکناری می‌دانند، واکنش‌های منفی مردم را به دنبال داشت به‌گونه‌ای که با بالا گرفتن اعتراضات، ساعاتی پس از نصب این بنرها در مسیر تشییع جنازه، مسئولان نسبت به جمع‌آوری آنها اقدام کردند.

مردم ارومیه می‌گفتند در حالی که ما مشغول عزاداری بودیم و مجروحان نیز در بیمارستان‌ها با مرگ دست و پنجه نرم می‌کردند، مسئولان راه و ترابری شبانه در حال طراحی، چاپ و نصب بنرهای تبلیغی حمید بهبهانی در خیابان‌ها بوده‌اند!

وزیر راه و ترابری، بلافاصله بعد از سقوط هواپیما، خود را به ارومیه رساند و با خبرنگاران مصاحبه کرد.

وی بدون این که از بابت این سانحه که در مجموعه مدیریتی وی رخ داده است عذرخواهی کند، گفت که میزان سقوط هواپیما در ایران و تلفات ناشی از آن در ایران کمتر از سایر کشورهاست!

گزارش نشست جبهه ملل تحت ستم در لندن

بدنبال هرچه فعالترکردن سازمانهای جبهه ملل برای حق تعیین سرنوشت کنگره جبهه با شرکتها سازمانهای عضو ان بصورت مستقیم و غیر مستقیم کنگره چهارم جبهه ملل را در شهر لندن انگلیس انجام داده با بحث مهمترین مسائل روزخصوصا شرایط کنونی ایران و وضعیت وموقعیت بین المللی ان ومبارزات پیش روی ملل در صحنه های مختلف داخلی وبین المللی را مورد بحث ومنا قضه قرار داده مواضع خویش را چنین بیان نمودند.

1. جبهه ملل برای حق تعیین سرنوشت تنها راه رسیدن به امنیت ؛ ثبات منصقه ای و پیشرفت ودمکراسی در جغرافیای موسوم به ایران را تطبیق اعلامیه جهانی حقوق بشر و رسیدن ملل به حق تعیین سرنوشت دانسته وهرگونه راه حل دیگری را تنها خدمت به اختاپوس دیکتاتوری واشغالگر شونیسنم فارس می داند.

2. جبهه ملل همگام با جامعه جهانی و شواری امنیت وگروه 5+1 اهداف توسعه طلبانه پروژ اتمی وموشکی نظامی ایران را محکوم نموده خواهان متوقف شدن این پروژ ضد بشری است .

3. جبهه ملل ازکشورهای 5+ 1 می خواهد تا وضعیت فجیع نقض حقوق بشر در جغرافیای موسوم به ایران را سرلوحه گفتگوهای خویش با جمهوری اسلامی قرار داده مسائل حقوق بشر را فدای مصالح اقتصادی خویش ننمایند.

4. جبهه ملل محاصره اقتصادی شونیسم فارس بسرکردی جمهوری اسلامی برای متوقف کردن پروژ هسته ای را نا کافی دانسته خواستار سلب مشروعیت بین المللی رژیم در تمامی موسسات بین المللی است.

5. جبهه ملل تمامی سازمانهائی ایرانی مدعی نمایندگی تشکیلات سرتاسری را به رسمیت نمی شناسد وسازمانها را تنها نمایندگان ملت فارس می شناسد.

6. جبهه ملل اسم ساختگی کشور ایران را نتیجه اشغال ملل غیر فارس ( ترک اذربایجان جنوبی ؛ کرد کردستان ؛ بلوچستان؛ عرب احواز وترکمنستات جنوبی) دانسته وان را به رسمیت نمی شناسد.

جبهه ملل دراین نشست تصماتی را جهت فعالتر شدن ارگانهای مختلف جبهه بتصویب رساند که به قرار زیر است.

1- آقای صلاح ابوشریف دبیر کل جبهه دمکراتیک مردمی احواز به عنوان سخنگوی جبهه ملل تحت ستم انتخاب شدند.2- اسم سایت جبهه عوض شده ودر این رابطه به حزب استقلال آزربایجان جنوبی مسئولیت داده شد تا اقدام کرده ودر ماه ژانویه از سایت جدید باید آغاز به کار کند.3- احزاب و سازمانهای عضو هرکدام یک نفر برای اداره سایت و اطلاع رسانی معرفی خواهند کرد.4- هئیتی متشکل از نمایندگان جبهه برای ارتباط با سازمان عف بین الملل در لندن تعین و قرار شد هر ماه یک بار در رابطه با ستم ملی گزارشات همراه با اسناد به سازمان عف بین الملل ارائه دهند.
5- همچنین هئیتی برای ارتباط دائم با کمیته های مختلف سازمان ملل در نظر گرفته شد که بصورت دائم گزارشهای نقض حقوق بشر را گزارش دهند

Saturday, January 1, 2011

پخش فيلم جعلي در تلويزيونهاي كردي

امیدوارم در این چند خط بتوانیم درد دهها هزار نفر از مردم اورمیه را بیان بکنم. دوستان عمری از من در شهر اورمیه گذشته و در پنج - شش دهه گذشته شاهد اوضاع و احوال این شهر بوده ام. میخواهم به مسئله کرد در اورمیه و فیلمی که حزب دمکرات هر هفته چندین بار از تلویزیون تیشک نشان می دهد، اشاره کنم.

در سالهای 1340 و 1350 در شهر اورمیه کسی نمی توانست یک خانه و خانواده کرد را در اورمیه پیدا کند.

کردهای شیکاک فقط برای خرید از بازار و فروش گوسفندان خود به اورمیه می آمدند. آنها صبح به اورمیه آمده و بعد از ظهر به روستاهایشان بر می گشتند.

کردها فقط در خیابان شاهپور و خیابان مهاباد خرید میکردند. بطوریکه خیابان مهاباد در امتداد خیابان شاهپور بوده و "مرکز" آندو خیابان را ازهم جدا میکرد. بعد از انقلاب اسلامی، آمد و رفت کردها به اورمیه بیشتر شد و اوایل پاییز هر سال فرزندان خانواده های مرفه کردها برای تحصیل به اورمیه می آمدند. آنها تا اواخر سال تحصیلی اتاقی را اجاره کرده و در تابستان دوباره به روستاهای خود درمناطق سومای برادوست و مرگور ترکور بر میگشتند.

بعد از انقلاب اسلامی مناطق کرد نشین بخاطر جنگ احزاب کرد با دولت امنیت خود را از دست داده و کردها اجبارا به روستاهای سنی مذهب ترک (کورا سنی) و شهرهای اورمیه، سلماس، خوی و ماکو روی آوردند. بخشی دیگر از مردم کرد برای یافتن کار به شهرهای ترک سرازیر شدند. اکنون ده الی پانزده درصد از جمعیت اورمیه را کردها تشکیل میدهند. اکثریت آنها از طبقه فقیر هستند اما بخشی از آنها بخاطر قاچاق مواد مخدر ثروتمند شده اند.

اکنون کردها درصد ناچیزی از جمعیت اورمیه را تشکیل میدهند اما احزاب کرد اورمیه و کل آذربایجان غربی را بخش شمالی کردستان معرفی میکنند. چند سال پیش فقط پ ک ک ادعای ارضی به کردستان داشت. بعدآ پژاک شعبه ای از پ ک ک به ادامه این سیاست پیوست. اکنون هر دو بخش انشعابی حزب دمکرات کردستان و سه چهار شاخه های انشعابی کومه له همگی آذربایجان غربی را بخشی از کردستان معرفی کرده و آن را درداخل نقشه کردستان گذاشته و شب و روز از تلویزیونهای خود آنرا تبلیغ میکنند.

چندی پیش آقای مصطفی هجری دبیر کل حرب دمکرات کردستان ایران در جوابیه خود به نامه اعتراضی آقای نظمی افشار، سخنان آقای رامبد لطف پور را در نشریه کردستا ن به شماره 432 را مبنی برکردستانی بودن آذربایجان غربی و مهمان بودن ترکها را محکوم کرد. اما این حرب همیشه بطور زیرکانه و بدون سر و صدا سیاستی را که آقای لطف پور یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب اعلام کرده بود ادامه داده است.

اکنون بیش از سه ماه است که حزب دمکرات کردستان سه - جهار روز در هفته و هر روزحداقل دو بار فیلمی یک ساعته از شهراورمیه را در برنامه " ده نگ و دیمن" و " ده نگی هونه رمه ندان و دیمه نی کوردستان " یعنی " صدای هنرمندان و مناظر کردستان" از تلویزیون تیشگ به نمایش گذاشته و همزمان آواز کردی پخش می کند(!)

بیشتر مردم دراورمیه و روستاها ساترلایت دارند و شاهد این برنامه ها هستند. مردم اورمیه از این اقدام حزب دمکرات شدیدا آزرده و ناراحت هستند و این فیلم را توهین به آذربایجانیها و تجاوز قلمداد میکنند. این نوع اقدامات حزب دمکرات و دیگر احزاب کرد، باعث شده مردم اورمیه از خود واکنش نشان دهند و مهر ومحبتی که مردم اورمیه و روستاها بویژه کورا سنی ها قبلا به کردها داشتند اکنون به کینه تبدیل شده است.

ما و بسیاری از آذربایجانیها این مسئله را با شخصیتهای سرشناس منطقه الواج و فرهنگیان اورمیه در میان گذاشتیم تا اعتراض مارا بگوش مسئولان حزب دمکرات، پژاک و کومه له و دیگر احزاب کرد برسانند اما تا حال نتیجه ای حاصل نشده است.

تبلیغات رادیو و تلویزیونی کردها باعث شده که کردها مخصوصا جوانان این دوره، کردستانی بودن آذربایجان غربی را باور کرده و به فرهنگ خود تبدیل کنند. مردم اورمیه در سالهای قبل این موضوع را جدی نمیگرفتند اما اکنون متوجه شدند که کردها شمشیر را از رو بسته و به زیاده خواهی پرداختند.

ما در اورمیه و دیگر شهرهای آذربایجان تلاش کردیم با مردم کرد برادروار زندگی کنیم اما چند سالی از آمدن آنها نگذشته که مردم مهاجر روستا ها و احزاب شان ادعای مالکیت ارضی بر آذربایجان و شهرهای آن را میکنند و خود را صاحب دار و ندار مردم اورمیه و دیگر مناطق سرزمین ما را میدانند. اینگونه سیاست ها و ادعای ارضی بر آذربایجان نتایج منفی، خونین و ویرانگری را برعلیه کردها بدنبال خواهد داشت.

اکثر روشنفکران و مردم در شهرهای آذربایجان غربی بخوبی هدف از ادعاهای ارضی احزاب کرد و نمایش ویدئو و فیلم از اورمیه بعنوان شهر کردستانی یا "قلب کردستان" را بخوبی می دانند. هدف احزاب کرد آماده سازی ذهنی و نظامی کردها برای اشغال شهرهای آذربایجان، قتل عام و آواره ساختن مردم آذربایجان غربی در فرصتی مناسب، بحرانهای سیاسی و دوره صعف و سرنگونی رژیم میباشد.

مردم آگاه و سیاسی آذربایجان میدانند که احزاب کرد اگر نتوانستند براحتی آذربایجان را به کنترل خود در آورند به تکرار داستان کرکوک و رای گیری و غیره خواهند پرداخت تا سهمی از آذربایجان ببرند. اما احزاب و گروههای افراطی کرد در تعیین سیاستهایشان دقت نکرده اند که آذربایجانیها اکنون اقتصاد آذربایجان را دست دارند و موقعیت محکمتری در کلیه ادارت دولتی، نیروهای پلیسی و نظامی د ارند و از نظر جمعیتی دهها برابر بیشتر از کردها هستند.

ادعای ارضی کردها نه فقط بریک وجب از خاک آذربایجان بلکه بر نیمی از آذربایجان با عکس العمل قاطع و سخت مردم روبرو است. ادعای ارضی برسرزمینهای آذربایجان به معنای اعلام جنگ علیه مردم آذربایجان می باشد و زمینه جنگی سخت و خونین را آماده میکند.

ما آذربایجانیها خواهان جنگ نبوده و مردم کرد را به دوستی فرا میخوانیم. دو ملت کرد و ترک توسط دولت ایران به اسارت در آمده اند، بنا بر این آزادی و رهایی ایندو ملت به اتحاد و دوستی آنها بستگی دارد. تاکید ما بر دوستی و اتحاد به هیچ وجه بمعنای فراموش کردن زیادی خواهی ها و سیاست تجاوزکارانه احزاب کرد نیست.

مردم آذربایجان ازادعای ارضی کردها بربخش مهمی از آذربایجان و نشان دادن فیلم اورمیه بعنوان یکی از شهرهای کردستان مردم آذربایجان را شدیدا به خشم آورده است. ادامه این وضع بدون هیچ شکی به جنگ، قتل عام ها و کشتار انسانها منجر خواهد شد. ادعای ارضی به آذربایجان هیچ چیزی جز فرار و آورگی کردها از شهرهای آذربایجان ندارد. ما امیدواریم احزاب کرد با زندگی، سرنوشت و جان و مال مردم کرد در شهرهای آذربایجان بازی نکنند. ادامه این سیاستها از طرف احزاب کرد قطعا و بدون هیچ شکی به قتل عامها منجر خواهد شد که تنها بازنده این جنگ حتمی قطعا مردم کرد خواهد شد.

امید است این نوشته به دست احزاب کرد هم برسد تا آنها متوجه شوند که درنتیجه سیاستهای احزاب کرد چه فاجعه ای اقلیت محروم کرد را در شهرهای آذربایجان تهدید میکند. فاجعه ای که مسئولیت آن بعهده احزاب کرد است.

فاشيسم فارس در هر لباسي دشمن ملت آذربايجان است

دشمن اصلی هویت زدائی ملت ترک آذربایجان را در کجا باید جستجو کرد؟ در ماورا طبیعت؟ یا در لابلای ابرها؟ امروز فاشیسم آریائی در هر جلدی و رنگی با تحقیر و توهین و جوک سازی های استادانه و سازمان یافته برای ملت ما

، شب و روز در تلاشند که با انکار ترک بودن ملت آذربایجان، ما را از هویت خود تهی سازند و حتی خودمان را به خودمان و برای نسل جدید ملتی طفیلی و نادان و هالو معرفی کنند، تا جائی که کودکان ما از ترک بودن و داشتن والدین ترک خود شرم کنند و کتاب شاهنامه فردوسی بعنوان راسیستی ترین و فاشیستی ترین کتاب که سرتا پا کینه و تحقیر و اهانت به ملت ترک بد نژاد و عرب تازی سوسمار خور، که امروزه توسط بودجه دولت با جلدی زرکوب در تمام کتابخانه های ایران همانند کتاب مقدس جای مخصوصی به آن اختصاص داده اند و کلیه گروههای اپوزسیون وقتی می خواهند ایران و فارس ایرانی را به جهانیان بشناسانند از شاهنامه فاکت می آورند، در واقع شاهنامه بعنوان شناسنامه ملت فارس در همه جا ارائه می گردد، که در این کتاب ترک و عرب را به بدوی ترین شکل موجود از نظر نژادی مورد تحقیر واقع شده و توهین هائی که به ملت ترک و عرب کرده که بد تر از توهین ها و تحقیر های جوکهای سکولارها و لیبرالهای مدرن می باشد، من در تعجبم، که مسئولین حقوق بشر سازمان ملل تا به حال متوجه ترویج نژاد پرستانه کتاب شاهنامه نگردیده اند و آنرا بعنوان راسیستی ترین کتاب تاریخی فاشیسم آریائی به جهانیان معرفی نکرده اند، دشمن ملت ما در کنار ما در داخل خانه ما در مدارس ما در تلویزیون ما در رادیو ما کمین کرده و سنگر گرفته اند و هر روز کودکان ما را در زبان فارسی ذوب کرده و در خود حل کرده و بی هویت می سازند و مارک فارس ایرانی بر پیشانیش می کوبند و فردا بدست همین کودکان معصوم، شمشیر فاشیسم آریائی را خواهند داد تا زبان مادری والدین خود را از بیخ ببرند و ملت ترک را در ایران فارسیزه کرده و موجودیت آن را بطور کامل محو و نابود سازند، تا با خیال راحت وجود هویت ترک و زبان ترکی را در ایران انکار کنند،

بزرگترین وظیفه ائی که امروز بر دوش روشنفکران آذربایجانی سنگینی می کند، برداشن عینکی است، که راسیسم فارس به چشمان ملتمان زده است، با علم به اینکه، تا زمانی که عینک راسیسم بر چشمان ملتمان است، آنها آسیمله شدن را امری طبیعی خواهند پنداشت، باید دل و جرئت ملتمان را در دفاع از هویت خود و شجاعت در اعاده هویت خود بالا ببریم و آنها را به ابراز ترک بودن خود ترغیب و از موقعیت موضع ضعف خارج کنیم، تا سعی کنند در مجامع عمومی با روئی باز با همزبانان خود ترکی حرف بزنند و معترضین را با نگه کردن عاقل اندر سفیه و یا عاقل اندر فاشیست سرجایشان بنشانند، در واقع توضیح هم لازم نیست، چون حرکات چشم و صورت و حالت های انسان بعضاّ خیلی بهتر از توضیح تأثیر گذار است و مجادله با راسیسم فارس بی نتیجه است، بعلت اینکه راسیسم و افکار راسیستی مثل قارچ حالت انگلی دارد و بدون تخم و ریشه می باشد و با چسبیدن به دیگر گیاهان تغذیه می کند و در مورد راسیسم فارس با تغذیه از زحمات دیگر ملل تحت ستم و بر اساس خصلتهای نارسیستی و پیش فرضهای مالیخولیائی از تاریخ بنا نهاده شده، بدین جهت مباحثه جدی با راسیست های فارس آب در هاون کوبیدن است، و بدین جهت آنها باید در عمل و زمانی که در موضع دفاعی قرار گرفتند خود بخود طبق معمول به عقب نشینی مصلحتی متوسل شده به تعریف وتمجید از آذری ها غیور خواهند پرداخت، و طبق معمول، آذربایجان سر ایران است و اولین بار قانون در آذربایجان تدوین شده، اصلا اگر آذری ها نباشند، ایران ثناری ارزش ندارد، هرگز باور نکنید، چون آن عقب نشینی مثل این می ماند، که کسی از جوی آبی نمی تواند بپرد، ده قدم به عقب برگشته و با سرعت اولیه می خواهد به آنطرف جوی بپرد، اعتماد کردن به راسیسم فارس چیزی بجز ضرر و زیان نصیب ملت نخواهد کرد، چطور ما می توانیم بخود بقبولانیم، که بعنوان یک ملت سی میلیونی در این دنیای مدرن قرن بیست یکم، هویت ملت ما بدست مشتی فاشیست آریائی ترسو و بزدل غارت شود؟ و استقلال چگونه زیستن را نداشته باشیم، که به سرنوشت خودمان تصمیم بگیریم، باید آگاه باشیم و نگذاریم خیانت دیگری توسط نسل ما برای برای نسل آینده به ارث بماند، هر آن باید قتل ستارخان و همچنین قتل عام ٢٥ هزار نفر در ٢١ آذر سال ١٣٢٥ را بدست متجاوزین راسیست فارس در یورش به خاک آذربایجان را فراموش نکرده و هر آن آویزه گوش خود قرار دهیم، چون در طول ٨٥ سال آنها نشان داده اند که هروقت ما با آنها رو راست بودیم با بیگانگان همدست شده و از پشت به ما خنجر زده اند و حالا نوبت ماست که به هر قیمتی شده حریت حریم خود را بدست آوریم، چون تنها دشمن ملت ما فاشسیسم آریائی است، حالا این فرقی نمی کند که سلطنتی باشد، یا جمهوری اسلامی باشد، یا جمهوری ایرانی باشد، کمونیست باشد، یا حزب الهی، لیبرال و سوسیال دمکرات یا سکولار و یا حتی فیمینیست باشد،

در هر صورت ما دهها برابر آنها باید انرژی صرف کنیم، تا آذربایجان جنوبی و موقعیت بلعیده شده آن را در شکم دایناسوری مثل ایران، به جهانیان بشناسانیم و از تمام مراجع جهانی برای برسمیت شناختن وطن و زبان مادری خود طلب همکاری بکنیم، چون راسیسم فارس با ثروتهای باد آورده از نفت عربهای الاحواز و معادن آذربایجان در عرض این هشت دهه توانسته است، که تمام مؤسسات تاریخی و خبری و سیاسی را در دنیا توسط لوبی های پانیرانیست خود، که بعلت قدمت اقامت در خارج و یادگیری زبانهای کشور های مختلف قبضه کرده و همه مزیت ها را در هر زمینه ائی و هر چیز ارزشمند دیگر ملت ما را در سطح جهان بنام خود به ثبت برساند، که درطول این سالهای سپری شده، که همه اینگونه امکانات از ملت ما صلب گردیده است و عملا وجود سی میلیون آذربایجانی ترک زبان در سایه نگه داشته شده است و اگر هم امروز صدای ملت ما توسط خبرگزاری های معتبر جهان منتشر نمی گردد، بعلت وجود اختاپوس های سانسور خبری راسیسم فارس، چنگ انداخته در تمام ارگانها و مؤسسات دولتی و غیر دولتی کشور های خارج می باشد،

با توجه به توضیحات فوق باید تمام تمرکز و انرژیمان را بر علیه فاشیسم آریائی، در واقع یگانه دشمن آشتی ناپذیر ملت ترک آذربایجان، در هر جلد و لباسی، چه در داخل و چه در خارج باید متمرکز و معطوف داریم، این یک تکلیف تاریخی است بردوش روشنفکران آذربایجان جنوبی، که بی وقفه و در همه جهات، بدون اشکال تراشی به دیگر هموطنان ترک، پا پیش بگذارند و هرکسی که حتی به اندازه سر سوزن در راه رهائی آذربایجان قدم بر می دارد، باید قدردانی گردد،

با انگشت گذاشتن بر روی دشمن و نامیدن و شناختن آن و تعیین موضع در قبال آن، ما قادر به وحدت در حرکت ملی خواهیم بود،

دشمن ملت ترک آذربایجان جنوبی کیست؟

١- دشمنان ملموسی که مسبب آسیمله کردن و شدن ملت ما شده اند و ملت ما را به این روز انداخته کیستند؟

این باید دقیقاّ روشن شود و در آسمانها یا در آمریکا و یا اروپا و اسرائیل دنبال دشمن خیالی نگردیم،

٢- بازوهای اجرائی دشمن در محو هویت ملی ما چه کسانی هستند؟ آیا ملت فارس با حمایت از روشنفکران خود، عوامل و بازوی اجرائی این آسیملاسیون هستند؟

نقاط ضعف ملت ما و اشتباهات ما در کجاست؟

١- آیا زود باوری و اعتماد سریع و برخورد شدید عاطفی بعنوان پاشنه آشیل ملت ما عمل نمی کند ؟

٢- آیا جستجو کردن و نشان دادن دشمن واقعی ملتمان در ماوراء و در نتیجه دادن آدرس عوضی و انحراف ملتمان، به معنی سوق دادن ملت به فراموش کردن دشمن و در نتیجه باز گذاشتن دست راسیسم فارس برای تهاجمات جدید نیست؟

٣- عدم تحمل و تقبل انتقاد، که حتی بعضاّ بعلت عدم توانائی تقبل ایرادات خود و عدم توانائی در پاسخ گوئی به انتقادات و اعتراضات و عدم توانائی اصلاح خود، متوسل به نصب اتهامات و بهتان های ماکیاوالیستی شده و منتقدین خود را سنگسار می کنند، بعضی از رهبران ما در حرکت ملی، مثل شوفری می مانند، که در جاده ائی که گل آلود است، در باتلاقی گیر افتاده اند و بدون توجه به موقعیت جاده و بدون توجه به بوکساوات چرخها مرتباّ گاز می دهند و نمی خواهند از ماشین پیاده شده و به زیر چرخها نگاه کرده و با پر کردن زیر چرخ با چوب یا سنگ بستر باتلاقی را کمی محکمتر و برای ادامه حرکت مطمئن تر سازند و لذا مرتب به گاز دادن خود ادامه می دهند تا جائی که یا بنزین تمام می کنند و یا موتور ماشین می سوزد و یا ماشین مثل جوز دور خودش بچرخد ، و در نهایت با بدبینی و نفرت از رانندگی، ماشین را ترک می کنند، که عملاّ باعث چاله کردن بستر راه و مسدود کردن آن برای دیگر اتومبیل ها می شوند،

این وقعیتی است که عامل اصلی آسیملاسیون ملت ما انسان است، که باعث شده، که ملت ما را بسوی بی هویتی سوق دهد، ولی ما باید بدانیم آن انسان کیست، که با ملت ما چنین کرده، تا بتوانیم یقه اش را بچسبیم و تا تکلیفمان را با آنها یکسره کنیم، آنها موجودات فضائی که نیستند؟ انسان هائی هستند، که ملیت ما را ندارند و زبان ما را نمی دانند و تنها وجه مشرک ما با راسیسم فارس مذهب شیعه است و زیستن اجباری در داخل این خطوط اجباری ایران که به کمک چماق رضا خان قلدر برپا شده، که به خاطر آن تار و پود هویت ملی ما را می خواهند ببلعند،

به چه نحوی می تواانیم آگاهی به هویت ملی را به گوش پائینترین اقشار ملتمان برسانیم و ارتباط منافع اقتصادی را در گرو حفظ هویت ملیمان توضیح دهیم،

١- با توضیح دادن و بیان بلایائی که توسط راسیسم فارس بر ملت ما تحمیل شده،

٢- فراهم آودن شرایطی برای رو در رو واقع گردیدن عملی و ملموس ملت ما در مقابل راسیسم فارس و نشان دادن قیافه کریه و واقعی فاشیسم آریائی، در هر جلد و رنگی، دقیقاّ در لحظه ائی که ملت ما برای اعاده حیثیت ملی خود دست به اقدام عملی می زنند و شاهد درنده خوئی آنها در جلد مسلمان یا دمکرات یا سکولار یا کمونیست باید نشان داده شود،

٣- در برخورد متوهمانه با راسیست های فارس، بعضاّ مشاهده می شود که عده ائی با توضیح دادن و دلیل و دلایل می خواهند آنها را قانع کنند و از اینکه سانسور و یا و از اینکه توسط راسیستهای فارس تحقیر می شوند گله مند می شوند، از سیستم ذهنیتی که کمر به قتل هویت و ملیت و زبان مادری ما بسته ما انتظار لطف و مرحمت از آنها نمی توانیم داشته باشیم، این دوستان اگر قتل عام ٢١ آذر را بیاد بیاورند و یک لحظه عمیقاّ به فکر فرو بروند و تجسم کنند، که آیا قاتلین آنها چه کسانی بودند؟ هرگز نمی توانند متوهم شوند،

٤- شعارها بر حسب روند حرکت ملی باید انتخاب گردد، چون شعارها چکیده و جوهر آه و درد یک ملت است،

حدوداّ با این محتویات بطبع مطابق شرایط موجود می تواند بر روی مردم تأثیر گذار باشد،

پیشه وری اؤلمئیب، اونون یولی بیتمئیب،

آنون سنون فارس دَیئر، فارسی دانئشما آنا،

آتون سنون فارس دَیئر، فارسی دانئشما آتا،

تؤرکین دیلی گوزلدی، خط یازئسی لاتیندی،

بیز آذربایجان میلَتی، تؤرک اوغلی تؤرک اولموشوخ، باس بایرا فارس راسیست، آذری قومی نه دئر؟

قاجار دئیلی تؤرکمؤش، باش کندی تهرانئمیش،

قئوم لا کرج ترک اولموش، بیر بیرئیله بیرلَشمیش،

امروز بر حسب شرایط موجود و موضع ضعف ملت ما، باید بولدزروار کوه ایجاد شده درجلوی پای ملتمان را با قلم های تیز خود و سخنرانی های آتشین خود بشکافیم و از سر راه ملتمان برداریم و واقعیات را به شکلی کاملاّ آشکار به ملتمان توضیح دهیم و آنها را به منافع ملی خود آگاه سازیم، تا از قفس های آهنی ذهنی راسیسم فاشیست آریائی رهایاشان سازیم،

اگر روزی برسد که ملت ما در برخورد با ملت فارس همان احساسی را پیدا کنند، که در برخورد با دیگر ملت های خارجی مثل چینی یا هندی یا روس را داشته باشند، بعلاوه بچشم ملتی متجاوز به خاک و سرزمین ما و عاملین قتل عام ٢١ آذر و عاملین سالها تلاش متمادی برای نابودی هویت ملی و زبان ملت ما جهت استمرار اشغال آذربایجان نگاه کنند و آن روز، اولین روزی خواهد بود، که ملت ما به توانائی کسب استقلال ملی خود دست خواهند یافت،

پاورقی: علل عدم همخوانی حروف عربی با زبان ترکی، بر خلاف زبان فارسی، ریشه در نهوه گویش اصوات در زبان عربی و ترکی می باشد، انتخاب حروف الفبای عربی توسط حکومت عثمانی در رابطه با اعتقادات دینی و احترام به الفبای قرآن صورت گرفته و دیگر ترک زبانان هم، از جمله آذربایجان، به تبعیت از همان دیدگاهای اسلامی و قرآنی حروف الفبای عربی را انتخاب کرده اند، ولی عدم امکان رشد و تکامل ادبیات ترکی با استفاده از حروف الفبای عربی برای نگارش ترکی در طول چندین قرن نمایانگر عدم همخوانی زبان ترکی با الفبای عربی است و استفاده از حروف الفبای عربی برای نوشتن ترکی مثل این می ماند، که کسی بخواهد سوپ را با چنگال بخورد،

مثلاّ کلمه اوزوم در ترکی با الفبای لاتین به چهار شکل نوشته می شود که کاملاّ مفاهیم جداگانه ائی دارند و مفاهیمی چون صورتم، خودم، شنا بکنم؟ و پاره اش بکنم؟ ، خوانده می شود در صورتی که برای لغت اوزوم با الفبای عربی فقط به یک شکل نوشته می شود، البته نوشتن به کمک زمه کسره در این عصر مضحکه ائی بیش نیست،

استفاده از حروف عربی برای نوشتن متون ترکی خوانندگان را دچار سردرگمی و موجب فاصله گرفتن آنها از زبان ترکی خواهد شد، حقیقتاّ جای سئوال و تعجب است، که در این دنیای مدرن الفبای لاتین، چه اصراری هست، که حتماّ با زمه و کسره متنی نوشته شود، البته پیشنهاد استفاه ازحروف عربی در دانشگاه با انگیزه سالم صورت نمی گیرد و طبیعاّ باعث دلزدگی دانشجویان از زبان ترکی و عدم رشد و تکامل زبان ترکی خواهد بود،

از زمانی که در بعضی از کشور های ترک نشین الفبای لاتین جایگزین عربی گردیده است موجب رشد ادبیات و زبان ترکی و متعاقب آن باعث شکوفائی اقتصاد شده که ما در ترکیه مدرن امروزی شاهد تأثیر الفبای لاتین در رشد و تکامل زبان و مهمتر از آن رشد زبان ارائه تولیدات صنعتی هستیم، رسمی شدن زبان فارسی در ایران به زور سر نیزه رضاخان قلدر صورت پذیرفته و با رأی مردم تصویب نشده و به خاطر اینکه کودکان ما نفهمند ترکه خر یعنی چه و مثل والدینشان تحقیر نشوند، بهتر است از این به بعد مطلقاّ زبان فارسی را یاد نگیرند،

توضیح مختصر: در رابطه رابطه با جنجالی که بر سر سخنان رحیم مشائی رئیس دفتر احمدی نژاد راه افتاده

رحیم مشائی با انگشت گذاشتن بر روی نارسیسم نژاد برتر فارس آریائی اپوزسیون از کلیه جناحها، در واقع بر اساس نقطه مشترک جانم فدای ایران، که با فراموش کردن و نادیده گرفتن وجود دیگر ملیتها در ایران و برای جذب افکار عمومی ملت فارس و کاهش بحران حکومتی دست به این شگرد زده است ، این واقعیتی است که رحیم مشائی هم جناح و همکار اصلی و جزو همفکران احمدی نژاد است و بطبع مصباح یزدی و احمد جنتی و سرلشگر فیروز آبادی هم در جریان امر واقعند، این خیلی طبیعی است، که وقتی احتمال حمله آمریکا می رود پانیرانیستهای وطن پرور همدیگر را در آغوش بگیرند و به کتاب مقدس شاهنامه متوسل بشوند،

این واقعیتی است، که فاشیسم آریائی فارس متکبر، از غرب به رهبری آمریکا متنفر است و چشم دیدن ابرقدرتی آنها را ندارند، حاکمیت و اپوزسیون فارس و بویژه نسل جوان حداقل در دو دهه اخیر، با ایجاد جو اولترا ناسیونالیستی ایرانی توسط دولت و جناحهای مختلف اپوزسیون بدنبال داستان و افسانه های خیالی تاریخ ایران هستند و کتاب های تاریخ ایران هرگز باندازه ٢٠ سال گذشته در بین فارس زبانان اینقدر خواننده نداشته است،

چه کسی می تواند مدعی شود که بیش از سالهای اخیر فارس زبانان شاهنامه خریده و شاهنامه خوانده اند؟ یکی از کتابهائی كه بی وقفه در انتشاراتی های ایران زیر چاپ می رود شاهنامه است. از روی شاهنامه چاپ مسكو چندین چاپ بیرون آمده كه بعد از مدتی تمام شده است. شاهنامه معروف به خالقی كه در امریكا چاپ شده بود و چند هزار دلار قیمت داشت که دوباره در ایران چاپ شده كه آنهم نایاب است، چاپ این همه شاهنامه و تبلیغ آن توسط محمدعلی رامین تئوریسین نفی وجود هولوکاست و نور چشم احمدی نژاد و رحیم مشائی و جوانفکر و همچنین به کمک کلیه جناحهای اپوزسیون فارس در خارج چاپ و تکثیر و تبلیغ شده است،

مشكل ما علي دائي نيست

استاندار استان سوم در زمان دیکتاتوری رضا فلدر ( معروف به رضا شاه )، عبدالله مستوفی، پیر یاوه گو و یکی از سیاستمداران کثیف، خودفروش، وطن فروش و " مانقورت " ( آذربایجانی ؟؟ ) که خودش نیز ساکن آذربایجان بوده، با بیشرمی خاص خودش، سرشماری مردمان دانشمند، متفکر، مبارز، انقلابی و فداکار تبریز را ( خر شماری ؟! ) می نامید ( ستاره، شمارۀ 1211، 3 آذر 1320 ).

حال سئوال این است که ما از " نوادر و نتیجه و ... " اینگونه انسانها چه انتظاری داریم؟!.

به قول معروف " از کوزه همان طراود که در اوست ".

مشکل اصلی ما، افرادی مثل آقای علی دایی و .. نیستند و بیخود و بیجهت ما نباید اینها را تحریک کرده و بر علیه حرکات ملی - دمکراتیک ملت آذربایجان و دیگر ملتهای غیر فارس ساکن کشور کثیرالمله، مشترک و عزیزمان ایران که برعلیه :

1- دیکتاتوری

2- فاشیزم

3- شوونیزم ( از نوع فارسی اش )

4- آسیمیلاسیون

مبارزه می کنند و هدفشان نیز هیچ چیز دیگری بجز :

1- آزادی

2- عدالت اجتماعی

3- دمکراسی

4- حق تعیین سرنوشت ملتهای ساکن ایران به دست خودشان

5- تقسیم عادلانۀ ثروت بین همۀ آنهایی که این ثروت را می آفرینند

6- برابر حقوقی زنان با مردان

نمی باشد، بشورانیم و از خود برنجانیم، و چه بسا که شاید حتی دشمنان ملت آذربایجان و دیگر ملتهای غیر فارس ساکن کشور کثیرالمله، مشترک و عزیزمان ایران و ملت فارس نیز در این بین از این " رنجاندن " به نفع خودشان استفاده بکنند.

مشکل اصلی ما، سیستم استبدادی، ضد انسانی، متحجر، فاشیستی، دیکتاتوری و شوونیستی حاکم بر ایران می باشد که پایه و اساس بوجود آمدن این گونه " تخمهای لق " را گذاشته و می گذارد تا این تخمهای لق بتوانند روز به روز تخمهای لق دیگری را مثل خود " بازتولید کرده " افرادی مثل آقای دایی و دستیارش و ... را تولید کنند.

تفکر آقای علی دایی و انسانهایی که افکاری شبیه افکار ایشان را دارند، تفکر یک انسان جاه طلب و به تمام معنا " ناجر " و به دنبال پول و مقام و شهرت و ... می باشد و تنها چیزی که به فکرشان هم خطور نمی کند مسئلۀ ستم ملی، استبداد، استثمار و نبود آزادی، عدالت اجتماعی و ... در کشور کثیرالمله، مشترک و عزیزمان ایران می باشد.

آنهایی که به قول آقای علی دایی، به ایشان ( فحش و ... ناموسی ؟! ) داده اند ( که صد البته نداده اند ) به نظر من " آدرس " را اشتباهی گرفته اند و از آن بدتر این که، در قاموس علی دایی به دنبال شخصی می گردند که شاید بخواهد با ملت آذربایجان ( ملت خودش ؟! ) و دیگر ملتهای غیر فارس تحت ستم ملی ساکن ایران همدردی و ... نشان دهد.

واقعیت این است که آقای علی دایی و افرادی نظیر ایشان، اصلاٌ شعور و آگاهی سیاسی و ... ندارند که حالا بخواهند بیایند و از موقعیت و امکاناتشان برای رهایی ملتهایشان از این امکاناتشان استفاده بکنند.

من واقعاٌ قصد هیچگونه توهین و بی احترامی به آقای علی دایی و افرادی مثل ایشان را وقتی که می گویم اینها " شعور و آگاهی سیاسی ندارند " را ندارم، زیرا که اصلاٌ چنین گفتمانی را درست نمی دانم من فقط و فقط یک " واقعیت موجود " را بیان می کنم.

شما توجه کنید به صحبتهای ایشان که ایشان به عنوان " دفاع " از خود بیان داشته اند، آنگاه متوجه می شوید که من گزاف نگفته ام.

ایشان می گویند " ... اینجا ایران است، آذربایجان مال ایران است، مگر می شود در ایران بود و از آذربایجان دفاع کرد، این عده که به استادیوم فوتبال می آیند به دنبال مسائل دیگری هستند و .... ".

من واقعاٌ تمام وقت در حین صحبتهای ایشان ( البته فکر نمی کنم که این گفته ها مال خود ایشان باشد ) که به زبان ( شیرین فارسی ؟! ) بیان می کرد ( ؟! ) و حتماٌ اگر از او می پرسیدند که حالا چرا به فارسی، جواب می داد که " ...خب، اینجا ایران است دیگه ( ؟! ) "، و با دیدن قیافۀ حق به جانب ایشان و آنطور که ایشان فیلسوفانه ( ؟؟ ) و جاهلانه استدلال می کرد که ( ...آخه استادیوم فوتبال هم جای این حرفهاست ؟! ) به یاد ( گلاب به رویتان ) احمدی نژاد و احمدی نژادیسم و شعبان بی مخ و شعبان بی مخیسم می افتادم ".

واقعاٌ چطور می شود، " شبهه ایجاد کردن " جایش در استادیوم فوتبال و بعد از آن هم در تلویزیون رسمی یک مملکت و ... می باشد، اما دفاع از تیم محبوب، دفاع از زبان " ممنوع مادری " و حق و حقوق یک ملت در کشوری که اوین، کهریزک، سنگسار، اعدام، شکنجه و ... در برنامۀ روزش قرار دارد، نمی باشد و جایش در استادیوم نیست ؟!.

سخنان قصیر فوتبالیست " تاجر" ما فقط به همینجا ختم نشده و نمی شود، چندی پیش در " یوتیوب " فیلمی را از ایشان در حین رانندگی دیدم که وی در این فیلم ادعا می کرد که به جز ( دو در صد ؟! ) از مردمان تبریز را ایشان اصلاٌ جزو " آدم ؟! " حساب نمی کند ؟!..، که البته من تا به آخر این فیلم را دیدم و متوجه نشدم که آیا ایشان خودشان را هم جزو آن ( دو درصد آدمها ؟! ) حساب کرده اند یا خیر ؟؟، البته ایشان گویا اردبیلی هستند و اردبیل را جزو آذربایجان و اردبیلیها را جزو آذربایجانیها به حساب نمی آورند

شرايط بدبهداشتي در زندان تبريز

روز چهارشنبه 1/10/89 ، خانواده یوروش مهرعلی­بیگلو ، پس از رفت و آمدهای مکرر به دادگاه تبریز و نزد دادستان، سرانجام موفق به ملاقات با ایشان شدند. به گفته نزدیکان یوروش محل نگهداری آنها، (بند ویژه)، دارای شرایط بسیار بد بهداشتی بوده، فاقد حمام می باشد. بطوری که این دو، 10 روز گذشته را (از زمان انتقال به بند ویژه) بدون حمام سپری کرده اند. این در حالی است که در شرایط اسفناک زندان احتمال ابتلا به هرگونه بیماری وجود دارد.

همچنین علی رغم سرد شدن هوا ، بند ویژه زندان تبریز فاقد امکانات گرمایشی مناسب بوده، سلولهای انفرادی که آنها نگهداری می شوند، بسیار سرد می باشند.

به گفته آنها علی رغم اینکه یوروش از نظر وضعیت جسمانی در شرایط بسیار نامناسبی به سر می برد، ولیکن دارای روحیه بسیار بالایی است.

بازپرس پرونده در رابطه با وضعیت پرونده ایشان و تعیین وثیقه جهت آزادی موقت آنها هیچ پاسخ روشنی نداده است.