Wednesday, April 28, 2010

چودزدي با چراغ آيد - گزيده‌تر برد کالا

اخيرا بيانيه‌اي از طرف (جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان) تحت عنوان (معیارهای ما در رابطه با روند دموکراسی‌خواهی و جنبش سبز) که به مناسبت روز جهاني زبان مادري نوشته شده توجه ما را به خود معطوف ساخت. گرچه در امور سياسي به عکس‌العمل‌گرايي اعتقاد چنداني نداريم، وانگهي شدت بي‌شرمي سياسي و ابتذال به نمايش گذاشته‌شده در نوشته مزبور، ما را بران داشت که ديدگاه خويش را هر چند مختصر به رشته تحرير بياوريم. از پيش، ازدرگاه ملت بزرگوار و مظلوم آزربايجان جنوبي بخاطر نوشتن به زبان تحميلي و بيگانه فارسي عذر مي‌خواهم و پوزش ميطلبم. از آنجا که اين بيانيه به زبان فارسي و خطاب به همه آزربايجاني‌هاي جنوب و ايراني ها نوشته شده، نظرگاه ما در اين باره نيز، به ناچار به فارسي خواهد بود.همچنين از پيش خاطر‌نشان سازم که اين نوشته مشخصا اظهار نظر ما در باره مفاد بيانيه مزبور ميباشد و به هيچ وجه در مورد هيچ شخص مشخصي نوشته نشده‌است.هدف ما در اين نوشته ارزيابي درجه پيچيده‌گي و عمق حيله‌گري سياسي در اين برهه از حرکت ملي آزربايجان جنوبي است. مطالب داخل پارانتز عينا از بيانيه مزبور گرفته شده است.
اولين جمله بيانيه بدون مقدمه و با بي‌حيايي سياسي که مختص پان‌ايرانيست‌هاي جاعل هست ادعا مي‌کند که (بیش از هشت ماه از آغاز جنبش ضد استبدادی ایران می‌گذرد). چنين بالبداهه و ابتدا به ساکن عمر (جنبش ضد استبدادی ایران) را محدود کردن به (بیش از هشت ماه) فقط از دست شعبده‌بازان پان‌ايرانيست برمي‌آيد.خواننده‌اي که آشنايي با مبارزات ضد استبدادي مشروطه‌خواهان مبارزات آزاديخواهان آزادستان مبارزات آزاديخواهان حکومت ملي آزربايجان و بيش از هشتاد سال مبارزه آزربايجان عليه شونيسم فارس شاهنشاهي و ولايت فقيه و مخصوصا مبارزات سالهاي اخير در آزربايجان جنوبئ و ساير مناطق تورک نشين ايران را دارد اينگونه ادعاهاي مسموم و سبز را اهانتي به حافظه تاريخي و شعور سياسي مردم منطقه تلقي ميکند.گويا وقتي ملتهاي غير فارس در راه مطالبه حقوق ملي خود مبارزه ميکنند، فعاليت سياسي ميکنند، هزاران هزار، صد هزاران هزاران، به خيابانها ميريزند، دستگير ميشوند،دزديده ميشوند، شکنجه ميشوند، اعتصاب غذا ميکنند، جان ميبازند، خانواده‌شان متلاشي ميشود، دربدر ميشوند، و براي هميشه شانس موفقيت در تحصيلات و کار و اجتماع را از دست ميدهند داخل بازي نيستند! گويا گناه نابخشودنيشان فقط و فقط فارس نبودنشان و پان‌ايرانيست نبودنشان ميباشد. گويا براي اين سرگردانان سياسي جنبش ما جنبش نيست. نه سبز ما سبز است نه قرمز ما قرمز. مبارزات جوانان ما تا وقتي که شعار جمهوري ايراني نميدهند جنبش به حساب نمي‌آيند.
براي آقاياني که فقط از فرکانس ايران‌گرايي شنوايي دارند، البته که آزربايجان در (سکوت معني‌دار) بسر ميبرد. آنان صداي آزربايجان را نميشنوند. نميخواهند بشنوند. آنان وقتي با شياطين خود يعني طبقه حاکمه ايران، چه در حکومت و چه در مخالفت، خلوت ميکنندبه آنان قول کنترل، فرونشاندن و اهلي کردن مبارزان آزربايجان «تجزيه‌طلبان» را ميدهند. که چند جوان که از جمهوري آزربايجان و ترکيه و اسرائيل و در يک کلمه از استکبار جهاني پول ميگيرند هواي ناساز جدايي از مام وطن کرده‌اند، که با راهبري هاي فرهمندانه اين دايه‌هاي (جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان) از مادر، آنان را به زودي به آغوش گرم مام ايران برخواهد گرداند و بدين ترتيب مشت محکمي بر دهان استکبار جهاني و امپرياليسم آمريکا و اياديش خواهند کوبيد که ديگر کسي به فکر استقلال و حرفهاي امپرياليستي و صهيونيستي نيافتد.
همچنان که در (معيارها)يشان نوشته‌اند اين باصطلاح جنبش سبز (اینک با طرح شعارها و خواست‌هایی چون دموکراسی، آزادی و... نویدبخش تغییرات اساسی در حیات سیاسی جامعه شده است). در اينجا به شگرد استفاده شده از کلمات مطلوبي چون(دمکراسي) (آزادي) (نويد‌بخش) و (تغييرات) توجه کنيد. تلاش اين مشاطه‌‌هاي سياسي در زيبا نماياندن و آرايش کردن پير عجوزه فاحشه سياسي پان‌ايرانيسم است.دريغا از قلب و باور صاف و پاک کساني که اين ايران‌مداري، ايران‌گرايي و ايران‌مرکزگرايي را در نقاب باصطلاح دفاع از حقوق مردم آزربايجان تمييز نميکنند. چهره غير انساني، خشن، استبدادي، و ضد تورک و ضد آزربايجاني فاشيزم سبز و فاشيزم سياه براي هر مبارز آزربايجان جنوبي از روز روشن مبرهن‌تر است. اما نويسندگان اين بيانيه که با به مسخره گرفتن حرکت ملي آزربايجان جنوبي، خود را (جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان) جا زده‌اند در صدد انساني، و غير خشن، دمکرات، سکولار، و آزادي‌طلب نشان دادن اين دشمنان قسم خورده تورک و آزربايجان هستند. اينان با ناديده پنداشتن شعارهاي آشکار صدهاهزار تورک آزربايجان جنوبي مبني بر مرکزيت آزربايجان، تورک بودن، اسقلال، و جدايي افکار و جهت سياسي فعالان درصحنه از مرکزيت ايران، خواستار انحراف اهداف مبارزان ملي هستند.
اين بيانيه ظاهرفريب براي چندمين و چندمين باردر تاريخ اخير مبارزان آزربايجان جنوبي را به در ارباب بي مروت (رهبران تشکلات و احزاب مدافع دموکراسی) به التماس و استغاثه ميفرستد، که خواجه کي به در آيد. نويسندگان بيانيه مذکور، با شيطنت خاصي هم به نعل و هم به ميخ چنان حاذقانه کوبيده‌اند که نه سيخ بسوزد و نه کباب. در جايي با عشوه و گلايه زبان به انتقاد مسالمت‌آميز گشوده‌اند و گويي در مقابل مبارزان آزربايجان به تندروان ايران‌مرام عتاب نموده‌اند و چنين ژاژ خاييده‌اند که: (اما سخن از دموکراسی بی‌آنکه شکل آنرا در جامعه چندملیتی ایران مشخص سازیم و سخن از آزادی بیان همراه با سکوت در مقابل آزادی زبان (که خود لازمه هر بیان آزادی‌ست) و گاه بهره‌گیری از ادبیات باستان‌گرایانه و تمامیت‌خواه که آبشخوری در گرایشات ناقض حقوق بشر و سرکوب دموکراسی دارند ....در واقع بخشی از همان نارسائی‌ها و تناقضاتی‌ست که نهایتا ره به دولتی مستعجل خواهد برد و مزایای آن دموکراسی موقت نیز حداکثر به مرکز کشور محدود خواهد شد).جالب است که در آرزوي دولت مستدام ايران، حذر از (نارسايي‌ها و تناقضات) تند هخايي و آريامهري کرده‌اند که راه اين جنبش سبز (به دولت مستعجل) نبرد. واقعا که بوقلموني سياسي حد و حدود نميشناسد.
ماده اول قطعنامه اين بيانيه از ( اصلاح (یا تدوین مجدد) قانون اساسی بر اساس به رسمیت شناختن حقوق جمعی و فردی ترک‌ها و سایر ملیتها) سخن ميگويد که بيشتر به يک جوک سياسي شبيه است تا موضوع جدي قابل طرح. اين (جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان) در ساختار تماميت ايران و با از پيش قبول کردن يک قانون اساسي اوتوپيايي براي ايران آزاد و آباد، اول با يک عشوه مخصوص پان‌ايرانيست‌ها (اصلاح)، و بعد اگر خدايگانان ايران نظر لطفي داشتند، آنگاه بي تعارف(تدوين مجدد) مطلوب نظرشان است. زهي لکاتگي سياسي.
دومين و سومين بندهاي قطعنامه در باب گدايي بر در جنبش سبز و رهبران فرهيخته آن نگاشته شده و در طلب مطلوب (تضمین پایداری دموکراسی در آذربایجان و سایر واحدهای ملی از راه‌هایی چون تشکیل مجلس ایالتی ، حمایت از گسترش نهادهای مدنی، سندیکاهای کارگری، رسانه‌های آزاد و احزاب ایالتی). و (به رسمیت شناختن زبان ترکی از طریق آموزش و پرورش به زبان مادری در مدارس و دانشگاه‌ها و اختصاص یک شبکه رادیو تلویزیون سرتاسری به این زبان و.....). ايران‌محوري، خودکم‌بيني ملي، و استيسال سياسي آناني که اين بيانيه را مرتکب شده‌اند مانع از بالش انساني و ملي در ديدگاه‌هاي سياسي‌شان شده‌است.
آنان نميخواهند در آزربايجان آزاد و مستقل دمکراسي پايدار باشد. آنان از کساني که آزربايجان را اشغال کرده‌اند تضمين دمکراسي و آنهم از نوع پايدارش را گدايي ميکنند.آنان از اشغالگران آزربايجان (حمايت) ميطلبند تا (نهادهاي مدني و سنديکاهاي کارگري و رسانه‌ها و احزاب ايالتي)شان (گسترش) پيدا کند. آنان از دشمنان تورک و زبان تورکي به(زبان ترکي) (رسميت) گدايي ميکنند حتي پا را تا جايي فراتر ميگذارند که از صاحبان تقاضاي (يک)فقره شبکه راديو تلويزيون هم ميکنند.
اين ايران‌مداران‌ و دايناسورهاي سياسي که تنها هدفشان سوار شدن بر گرده حرکت ملي آزربايجان، مهار آن، و انحراف آن بطرف فارسستان است، در بند چهارم و پنجم براي خالي نبودن عريضه به ياد حقوق زنان مي‌افتند و پز مدرن‌گرايي ميدهند. از شعارهاي تهي (طرد هرگونه مظاهرخشونت علیه انسانها اعم از تحقیر، تبعیض و شکنجه(جسمی و روحی)، لغو حکم زندان برای دگراندیشان و فعالین مدنی، سیاسی و عقیدتی و لغو کامل مجازات اعدام) دم ميزنند و خود نيز بخوبي ميدانند که اينگونه حرفهاي مفت عوامفريبانه در ميان جنبشي هاي سبز و ينگه دنيايي ها هم خريدار دارد.ولي آقايان گويي يادشان ميرود که ايران يک کشوريست مجعول، و مرزهاي پر گهرش از ميان قلب ملت‌هاي تورک آزربايجان، تورک تورکمنستان، بلوچ بلوچستان، عرب الاهواز، و کرد کردستان ميگذرد. اين دشمنان آزربايجان جنوبي که خود را به لباس (جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان) ملبس نموده‌اند، گويي يادشان رفته‌است که در کشور قلابي و مجعولي مثل ايران که در خاورميانه هم قرار دارد اين گونه حرفها جدي گرفته نميشود. در کشوري که بنيادش و پايه وجوديش با پارچه پارچه کردن و تجزيه ملت‌هاي منطقه استوار است سخن راندن از (تامین حقوق مساوی برای زنان در کلیه عرصه‌ها) و (لغو حکم زندان برای دگراندیشان و فعالین مدنی، سیاسی و عقیدتی)را غير از به سخره گرفتن ملت بزرگ آزربايجان چه ميتوان ناميد؟
از بند ششم تا دهم نيز همان منوال سخنان بي محتوا و فاقد مکانيزم عملي ادامه دارد. (اصلاح) کتاب‌هاي درسي و برنامه‌هاي صدا و سيماي ايران و پنبه‌دانه‌هايي چون (به رسمیت شناختن آزادی‌های عقیدتی و مذهبی، تامین حقوق برابر برای اقلیت‌های دینی، مذهبی و به رسمیت شناختن تشکلات مستقل آنها در واحدهای ملی) مانند شعارهاي تبليغاتي کانديداهاي هميشه دروغگو نشخوار ميشود.
همچنانکه در آغاز اين نوشته نيز اشاره کرديم ميزان و شدت عوامفريبي و حيله‌کاري به‌کاربرده شده در اين بيانيه به حديست که خواننده صادق و صميمي و پاکدل که دل به آزربايجان سپرده‌است به راحتي و سادگي صيد کلمات همه‌پسند روزپسند و مطلوب ميشود و بدام پان‌ايرانيست‌هاي ضدتورک و ضد آزربايجان ميافتد.
کالبدشکافي حرفه‌اي اين بيانيه، نمودار عمق ذلت و درماندگي سيستم حکومتي ايران را هرچه بيشتر عيان ميکند. از ديدگاه سياسي ما بزرگترين معضل سياسي و درد حياتي ايران از دست دادن کنترل آزربايجان طي جدايي استمراري و مزمن ملي و فرهنگي است. موج بيداري ملي روز به روز قويتر گشته و درحال تبديل به سيلي خروشان است که بنياد هرچه دروغ و جعل به نام ايران را برکند. با شکوفايي اقتصادي و اعتبار سياسي جمهوري آزربايجان و ترکيه اين درد مضاعف ايران تشديد ميشود. دولتمردان ايران، چه در حاکميت، چه در مخالفت داخل و خارج، که رهايي آزربايجان جنوبي از چنگال اشغال ايران را در آينده نزديک اجتناب‌ناپذير ميبنند، با مهندسي ترفندهايي از جمله مسئله فلسطين، مسئله سلاح اتمي، مسئله جنبش سبز، و سايره از طرفي مسئله اصلي يعني آزربايجان را مسکوت نگاه ميدارد و از طرفي ديگر با چنين بيانيه‌هايي به تطميع مبارزان برخاسته و گويي به تورک آزربايجان جنوبي ميگويند: غير از استقلال و پيوستن به پارچه ديگرت هر چه ميخواهي ميدهيم. اين بيانيه و امثالهم در خدمت خنثي سازي مبارزان ملي آزربايجان است. در اصل، با طرح اين بيانيه‌هاي سرگردان کننده، دولت ايران که در حال حاظر از نقطه ضعف صحبت ميکند، وقت اضافي ميخرد تا وقتي که بعد از به دست آوردن سلاح اتمي و عقب نشيني قدرتهاي دنيا، همانند استاد ضد تورک‌شان چين، مبارزين تورک را تروريست خوانده و براحتي به قتل و نابودي تورک و آزربايجان بپردازد. ولي البته که حرکت ملي آزربايجان جنوبي به اين سياست هويج و چماق پان‌ايرانيست ها وقعي نمينهد و ميداند که در آن منطقه آينده متعلق به تورک آزربايجان است.

آزربايجان آلدانماز - ايرانچي‌يا اينانماز

سايقيلاريملا
اوغوز تورک
________________________________________
معیارهای ما در رابطه با روند دموکراسی‌خواهی و جنبش سبز
بیانیه جمعی از فعالین ملی و مدافعین حقوق مردم آذربایجان
(دوم اسفندماه 1388 برابر با 21 فوریه 2010 روز جهانی زبان مادری)

بیش از هشت ماه از آغاز جنبش ضد استبدادی ایران می‌گذرد. جنبشی که با اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع شده بود، اینک با طرح شعارها و خواست‌هایی چون دموکراسی، آزادی و... نویدبخش تغییرات اساسی در حیات سیاسی جامعه شده است.
هرچند این جنبش نوپا با بهره‌گیری گسترده از امکانات ارتباطاتی همچون اینترنت و ماهواره و... توانسته است در سطح وسیعی خود را به جهانیان معرفی کند، اما هنوز به دلیل برخی کاستی‌ها و نارسائی‌ها نتوانسته به صورت یک جنبش فراگیر و سراسری در داخل ایران خودنمائی کند. چندان که تا کنون سنگینی این جنبش بر دوش طبقه متوسط شهری در مرکز کشور بوده و دامنه جغرافیایی آن نیز به تهران (و حداکثر چند شهر دیگر) محدود شده است. سکوت معنی‌دار آذربایجان (که در تاریخ معاصر به پیشتازی در تحولات مهم سیاسی مشهور است)، نمود بارز این مدعاست.
باید خاطرنشان ساخت که اگر در جنبش‌های سراسری پیشین پائین بودن خودآگاهی ملی و تلقی سطحی فعالین جنبش‌ها از مفاهیم آزادی و دموکراسی امکان تشکیل یک اتحاد ساده از آحاد مردم را فراهم می‌ساخت، اینک با تداوم سیاست‌های تبعیض‌آمیز و تشدید اثرات ستم ملی بر چهره اقتصادی آذربایجان و با گذشت قریب به دو دهه از حرکت نوین ملی- دموکراتیک آذربایجان سطح این آگاهی‌ها چندان ارتقا یافته که هرگونه همگامی یا اتحاد جدیدی مشروط به تامین شرایط حداقلی مورد نظر مردم آذربایجان و با حفظ و احترام به استقلال حرکت ملی آنها عملی خواهد بود.
ما در ماه‌های اخیر شاهد پخش بیانیه‌های مختلفی از رهبران و روشنفکران و تشکلات سیاسی مدافع این جنبش بودیم که فصل مشترک آنها دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، آزادی انتخابات، آزادی بیان و مطبوعات، گردش آزاد اطلاعات و طرد خشونت و....بوده است.
اما سخن از دموکراسی بی‌آنکه شکل آنرا در جامعه چندملیتی ایران مشخص سازیم و سخن از آزادی بیان همراه با سکوت در مقابل آزادی زبان (که خود لازمه هر بیان آزادی‌ست) و گاه بهره‌گیری از ادبیات باستان‌گرایانه و تمامیت‌خواه که آبشخوری در گرایشات ناقض حقوق بشر و سرکوب دموکراسی دارند .... در واقع بخشی از همان نارسائی‌ها و تناقضاتی‌ست که نهایتا ره به دولتی مستعجل خواهد برد و مزایای آن دموکراسی موقت نیز حداکثر به مرکز کشور محدود خواهد شد.
لذا ما امضاکنندگان زیر ضمن مغتنم شمردن این رویکرد ذی‌قیمت به سوی دموکراسی، اعلام می‌داریم که از نظر ما آینده سیاسی کشور با رعایت پرنسیپ‌ها و تامین موارد زیر بستر مناسبی برای یک رشد و توسعه پایدار خواهد داشت و بی‌شک توجه رهبران تشکلات و احزاب مدافع دموکراسی به هر یک از معیارهای زیر می‌تواند زمینه را برای هماهنگی و همگامی بیشتر مردم فراهم سازد.

1- اصلاح (یا تدوین مجدد) قانون اساسی بر اساس به رسمیت شناختن حقوق جمعی و فردی ترک‌ها و سایر ملیتها.
2- تضمین پایداری دموکراسی در آذربایجان و سایر واحدهای ملی از راه‌هایی چون تشکیل مجلس ایالتی ، حمایت از گسترش نهادهای مدنی، سندیکاهای کارگری، رسانه‌های آزاد و احزاب ایالتی.
3- به رسمیت شناختن زبان ترکی از طریق آموزش و پرورش به زبان مادری در مدارس و دانشگاه‌ها و اختصاص یک شبکه رادیو تلویزیون سرتاسری به این زبان و.....
4- تامین حقوق مساوی برای زنان در کلیه عرصه‌ها و به رسمیت شناختن تشکلات مستقل زنان در آذربایجان و سایر واحدهای ملی.
5- طرد هرگونه مظاهرخشونت علیه انسانها اعم از تحقیر، تبعیض و شکنجه (جسمی و روحی)، لغو حکم زندان برای دگراندیشان و فعالین مدنی، سیاسی و عقیدتی و لغو کامل مجازات اعدام.
6- تامین مشارکت ملیت‌های ایرانی در حکومت مرکزی متناسب با وزن جمعیتی آنها.
7- سالم‌سازی فرهنگی از طرقی چون اصلاح کتب درسی و برنامه‌های صداوسیما و... که تداعی‌کننده برتری قوم و مذهبی خاص بر قوم و مذهبی دیگراست.
8- به رسمیت شناختن آزادی‌های عقیدتی و مذهبی، تامین حقوق برابر برای اقلیت‌های دینی، مذهبی و به رسمیت شناختن تشکلات مستقل آنها در واحدهای ملی.
9- اصلاح کلیه قوانینی که مغایر با مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون‌ها و ملحقات آن است.
10- تمرکززدائی و لغو کلیه مظاهر تبعیض و ایجاد شرایط برابر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی از طریق سپردن کارهای مردم آذربایجان و سایر واحدهای ملی به خود آنان .

اسامی حامیان جدید ( 160 امضای جدید )

ائلچین حاتمی - ائلخان احمدی‌خیاوی - ائلیار تبریزلی - افسانه سئوگین - امین موحدی - آراز حسنی - آراز فنی – آراز ملکی-آیدین سلطانی - بابک آذری - بهروزحاتملوئی - بهروز شریفی – مهندس بهروز فرخی-بیژن نظافتی - پرویز اورمولو - تئلناز نعمتی – مهندس تایماز نظمی - تایماز اورمولو - جئسیکا اویتا - مهندس جعفر كيوانچهر - جواد زرین - حامد امینی‌پویا - حسن زارع‌زاده‌اردشیر - حسین زمانلو - رزا اویتا- - رسول ماماغانلی - سید رضا چاوشیان - سارا آذرسان - سانازاکبری - ستار سئوگین - سعید دژمپور - صاين‌الدين ترك اصفهانی - عبدالرضا قره‌چائی - علي حامدايمان - مهندس عليرضا صرافي - علی آرازاوغلو - علیسلیمانی - علی محمودی - علی موسوی، - فخرالدین دمیر - گونتای گنجالپ - لیلا مجتهدی - لیلا اسفری - م. ائینالی - مایکل اویتا - مجید یعقوب‌زاده - محسنسلماسلی - سیدمحمد چاوشیان‌تبریزی - شاهین استاجلو فریدنی- مرتضی پاکی - مقصود حسینپور - مهدی سلیمانی - مهران کشاورز – نازلی شافعی -ن. قره‌باغلی -ناصر مرقاتی - ناصر اکبری - مهندس نوید محمدی - هادی قاراچای - هادی امینی‌پویا - هدایت صادقی - مهندس وحید شیخ‌بگلو - ياشار دانشگر - یدالله کنعانی - یوسفنجاتبخش - یوسف احمدلی
22 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز، 13 نفر از دانشجویان دانشگاه زنجان، 17 نفر از دانشجویان دانشگاه اورمیه و آزاد اورمو، 4 نفر از دانشجویان دانشگاه اردبیل، 29 نفر از دانشجویان دانشگاه‌های تهران و 6 نفر از فعالان کارگری-ملی آذربایجان( امضا همگی نزد دبیرخانه بیانیه محفوظ است).

امضاهای اولیه : آیدا بیلگین - آیلار نبی‌زاده - ابراهیم ضحاک - ابوالقاسم صادقی - احمد بهجتی - اسماعیل جمیلی - اصغر شکیبا - اصلان شاهسون - اصلان عربلویی - افسانه سولدوزلو - اکبر آزاد - دکتر اکبر شکیبا - مهندس امین فضلی - ایواز مدبر - بابک سعادتمند - دکتر بابک دانشور - بابک عربلویی - بهروز عبدالهی - مهندس بیوک رسولوند - جبارستاراوغلو - جلال صفراوغلو - مهندس حسن رحیمی‌بیات - حسن کاظم‌زاده - حسین انورحقیقی - حسین شکوهی - دکتر حسین یحیایی - خاقان باقراوغلو - داداش اصلانزاده - دکترداوود الدنیز - ربابه تقی‌زاده - دکتر رضا براهنی - رضا عباسی - دکتر رضا عدالتی - ژیلا ائلبی قیزی - سئویم اصلانزاده - سعید عزیزی - مهندس سعید نعیمی - سلامت دشتی -سولماز ائلبی قیزی - سولماز اصلانزاده - سهیلا عزیزی - سیف‌الدین حاتملوی - شاهین اوستاجلو - دکتر شکور بابازاده - شهریار حسین‌خواه - دکتر صدیقه عدالتی - دکتر ضیاصدرالاشرافی - عباس انورحقیقی - علی اورمان - علی تاشکند - دکتر علی قره‌جه‌لو - علی ملازاده - علیرضا اردبیلی - غلامرضا اردبیلی - فرزاد صمدلی - فرنگیز مرادی - کریماورمولر - ماشاالله رزمی - محمد آزادگر - محمدحسن اسماعیل - محمدرضا الاردبیلی - دکتر محمدرضا هئیت - محمود بیلگین - دکتر مناف سببی - مهران بهاری - نادر باقراوغلو -ناصر باقراوغلو - نصیبه نادری - هاشم بیلگین - یاشار اصلانزاده - یوروش مهرعلی‌بیگلو - یونس شاملی

No comments:

Post a Comment