Sunday, November 28, 2010

علل و شرایط پیروزی و عقب‌نشینی نهضت دموكراتیك آذربایجان

در اردی‌بهشت ماه 1324 آلمان هیتلری تسلیم بلاشرط متفقین شد و ژاپن متحد جنگی آنها در آستانه شكست قرار گرفت و پس از بمباران اتمی هیروشمیا و ناكازاكی تسلیم شد و جنگ دوم به پایان رسید.
با پایان یافتن جنگ جهانی، جنبش استقلال‌طلبانه در مستعمرات اوج گرفت و مبارزات ملی برای به دست آوردن حقوق دموكراتیك گسترش یافت. امپراطوری بریتانیا برای حفظ پایگاه‌های مستعمراتی خود و امپریالیسم تازه‌نفس و قدرتمند آمریكا برای نفوذ در بازارهای جهانی به تكاپو افتادند.
نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان در چنین شرایط جهانی به دست رهبران كارآزموده خود پایه‌گذاری شد. پیشه‌وری و رهبران فرقه دموكرات آذربایجان با بررسی شرایط عینی اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و تقاضاهای دموكراتیك و ملی مردم آذربایجان به تشكل نیروهای مبارزه‌جو پرداختند و فرقه دموكرات آذربایجان با شعارهای دموكراتیك: آزادی عقیده، زبان و مطبوعات، تقسیم اراضی خالصه بین دهقانان و تعدیل روابط مالك و زارع، قانون كار و بیمه برای كارگران، تأمین رفاه كارمندان، حمایت از صنایع داخلی و حمایت از بازرگانان و نیز حقوق ملی و مشاركت در اداره امور خود از طریق انتخاب انجمن‌های ایالتی و ولایتی بر اساس قانون اساسی، حقوق مربوط به زبان مادری، تحصیل به زبان آذربایجانی و رسمیت آن توانست نیروهای عظیم ملی را متشكل سازد.
پس از صدور اعلامیه 12/6/24 و اعلام آغاز فعالیت فرقه، حزب توده شعبه آذربایجان با شصت هزار عضو و جمعیت آذربایجان الحاق خود را به فرقه اعلام داشتند و شورای متحده كارگران استان آذربایجان طرفداری از فرقه را پذیرفتند، شخصیت‌های ملی و آزادی خواه به همكاری با فرقه پرداختند و در نهایت اعضای فرقه به 200 هزار تن رسید و سازمان های زنان و جوانان توده‌های وسیعی را به حمایت از شعارهای فرقه جلب نمود.
فساد مأمورین دولتی و اهانت نمایندگان هیئت حاكمه در آذربایجان به ملت آذربایجان، استثمار ظالمانه دهقانان و تجاوز ژاندارم‌ها و مالكین عمده به حقوق دهقانان، نبود قانون كار، ورشكستگی كارخانجات و كارگاه‌های تولیدی و ركود تجارت، تورم روزافزون موجبات اعتراض عمومی را فراهم كرده بود و شرایط عینی برای جنبش ملی را فراهم ساخته بودند.
نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان ریشه‌های مردمی داشت و جنبشی بود خودجوش. به چند سند محرمانه درباره این جنبش توجه بكنید.كنسول انگلیس در تبریز پس از بازدید از منطقه شمال‌غرب در گزارش خود می‌نویسد: «... نمی‌توان انكار كرد كه در بین كارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد كه من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به ب ‌لیاقتی و فساد حكومت ایران قلمداد كرده‌ام و باز نمی‌توان انكار كرد كه بدبختی‌ها و بی عدالتی‌‌هایی وجود دارد كه اگر در هر كشور دیگری بود، به شورش خودانگیخته منجر می‌شد. نمی‌توانم باور كنم كه این نهضت كامل كار روس‌ها باشد. بلكه به نظر می‌رسد كه آنها از یك وضعیت انقلابی واقعی بهره‌برداری می‌كنند. هرچند آنها مهاجران را به میان دهقانان فرستاده‌اند ولی دهقانان هم آماده همكاری بوده‌اند...».
كنسول آمریكا در تبریز نیز تأكید می كند كه «چنین جنبش‌هایی از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و شكایات و نارضایتی‌های حقیقی از حكومت مركزی را نشان می‌دهد» (ایران بین دو انقلاب، ص 268).
موری سفیر كبیر آمریكا در ایران به وزارت امور خارجه آمریكا گزارش می‌كند:
«مقامات رسمی ایران در تبریز اظهار می‌دارند كه فرقه دموكرات آذربایجان تكیه گاه توده‌ای ندارد... كنسول ما و كنسول بریتانیا در تبریز تأكید می‌كنند: در آذربایجان نسبت به دموكرات‌ها علاقه و همدردی وجود دارد.مردم آذربایجان نسبت به حكومت تهران عمیقا" نفرت دارند». (گذشته، چراغ راه آینده است، ص 223)
باز موری سفیر كبیر آمریكا در ایران در گزارش مورخ 15 سپتامبر 1945 خاطرنشان می‌سازد:
«4- تا زمانی كه پشتیبانی مردم شامل حال جنبش دموكراتیك است، دولت نمی تواند قدرت و نفوذ خود را در مداخله مخالفین اعمال نماید، مگر اینكه هرچه زودتر از این پشتیبانی كه حتی شامل عشایر نیز می‌شود، جلوگیری به عمل آورد...
8- در حقیقت مسئله بغرنج است كه شورشیان در برابر شكایت استاندار دلایلی دارند. آنان مخالف اصول اداره آذربایجان هستند و می‌گویند كه متمولین و مالكین عمده به وسیله این اصول اداری حمایت می‌شوند». (غائله، ص 291)
گزارش‌های مورخ 24 نوامبر 1945 سر ریدر بولارد سفیر كبیر انگلستان در ایران صریح‌تر است:
«1- اما این استان هم (استان آذربایجان) شكایاتی داشته. دیر یا زود و به نحوی مؤثر به شورشی بر علیه مقامات فاسد و ناواردی كه از تهران مأمور شده‌اند، منجر گردید. تمام عواید كشور در تهران به مصرف می‌رسد و آنچه باقی می‌ماند پس از پرداخت‌های مربوط به آرتش و ژاندارمری در وزارت‌خانه‌ها خرج می‌شود كه كار زیادی هم نمی‌كنند. تمام مسایل و امور مربوط به استان‌ها اعم از بزرگ و كوچك به تهران احاله می‌شود و در بسیاری اوقات از طرف وزارت‌خانه‌های مربوط بی‌پاسخ می‌ماند. حتا شهرداران بخش‌های استان‌ها نیز از تهران اعزام می‌شوند.
تجربه شش ساله من، در این‌جا مرا متقاعد كرده است كه در برابر آزمندی و كوتاه‌بینی بسیاری از ایرانیان، رجال و سرشناس‌های محلی با احساسات و افتخارات محلی خود به میهن‌پرستی كه دارند، می‌توانند برای نمایندگی در انجمن‌های محلی مناسب باشند. اگر عواید هر استان به وسیله انحمن‌های محلی به مصرف آبادی آن استان مانند ایجاد جاده‌ها و مراكز بهداشتی برسد، امكان این هست كه ایران به طرف ترقی و تعالی سوق داده شود.
2- ضمنا" من معتقدم كه بهتر است موضوع زبان را در نظر گرفته و افراد محلی را به مشاغل اداری هر محل نه تنها در مورد آذربایجان، بلكه درباره تمام اقلیت‌ها بگمارد.
به طور كلی باید گفت كه گوش تهران تا زمانی كه یكی از استان‌ها دچار بی‌نظمی نشود، به هیچ توصیه‌ای بدهكار نیست.
اعلامیه حزب دموكرات حاكی از دموكراسی و توسل به قدرت‌های دموكراتیك و منشور آتلانتیك عاقلانه و زیركانه تهیه شده است.... ایران به علت وجود تمركز شدیدی كه نتیجه آن ركود كامل امور استان‌هاست، در هر زمان می‌تواند تجزیه‌پذیر باشد».
اسناد مذكور نشان می‌دهد كه جنبش دموكراتیك آذربایجان دارای زمینه عینی بوده و قیام ملی چیزی نیست كه به فرمان شوروی و به وسیله چند مهاجر صورت بگیرد.
دولت صدرالاشراف این قصاب باغشاه در زمان كودتای محمدعلی‌شاه و لیاخوف بر علیه مشروطیت، مطالبات حق‌طلبانه و مسالمت‌آمیز فرقه دموكرات آذربایجان را با تشدید فشار بر آزادی‌خواهان در سراسر ایران و تحریك مالكین و ژاندارم‌ها در آذربایجان بر علیه دهقانان پاسخ داد. شرح فجایعی كه در این زمان در د ات آذربایجان انجام گرفت، بحث مفصلی می‌طلبد.
دهقانان و فرقه دموكرات آذربایجان به مراجع قضایی شكایت كردند، ولی احكام قضایی ضمانت اجرا نداشت و مفید فایده‌ای نبود. ناچار دهقانان براساس سنت دیرینه به دفاع از خود پرداختند. از دیرباز دهقانان آذربایجان یا گروهی از آنها برای مبارزه با ستم اربابان به كوه‌ها می‌رفتند و به جنگ و گریز پارتیزانی دست می‌زدند. این دسته‌ها به «قاچاق»ها شهرت داشتند. داستان‌های حماسی قهرمانان آذربایجانی به نام كوراوغلو، قاچاق نبی و... شرح مبارزات این دلیرمردان است. از سال 1320 به ب د نیز دسته‌های كوچك مسلح «قاچاق» در اطراف میانه، سراب، مراغه و ارومیه و... به حمایت از دهقانان تشكیل شده بود. صفر قهرمانیان یكی از افراد این گروه‌ها بود.
وقتی به شكوائیه‌های دهقانان و فرقه دموكرات با تشدید فشار پاسخ دادند و حتا بخشنامه كفیل استانداری آذربایجان مبنی بر اینكه وصول سورسات و عوارض از زارعین را غیرقانونی اعلام كرد، مالكین و ژاندارم‌ها اجرا نكردند. دولت مركزی آن را فسخ كرد. وقتی كه دهقانان ناگزیر به شیوه مبارزه سنتی «قاچاق» پرداختند، فرقه دموكرات آذربایجان شعار «دفاع از خود» را پیش كشید و دستجات فدایی در د ات و شهرها تشكیل شدند.
بعد از صدرالاشراف حكومت حكیمی (حكیم‌الملك) روش فشار صدر را ادامه داد و حتا در مجلس به ملت آذربایجان توهین كرد و زبان آنها را زبان تحمیلی مغول قلمداد كرد و شركت‌كنندگان در نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان را «یك مشت مهاجر» نامید.
حكیم‌الملك از استادان فراماسیونری، عامل امپراطوری بریتانیا و نوكر دربار بود، كوشش كرد مسایل داخلی ایران را به مجامع بین‌المللی بكشاند. ابتدا به كمیسیون وزرای امور خارجه 5 كشور بزرگ كه در تاریخ 25 آذر 24 در مسكو تشكیل گردید، شكایت كرد. در این جلسه وزیر خارجه بریتانیا طرحی پیشنهاد كرد كه مسایل ایران در كمیته سه نفری مركب از نمایندگان آمریكا و انگلستان و شوروی حل و فصل شود. پیشنهادی كه ایران را تحت قیمومیت این كمیسیون درمی‌آورد. دولت حكیمی با این پیشنهاد موافقت كرد و تنها تقاضایش این بود كه دو نماینده از طرف دولت ایران در این كمیسیون داشته باشد.
مولوتف وزیر خارجه شوروی این طرخ را با قاطعیت رد كرد و آن را دخالت در امور داخلی ایران تلقی كرد.
سپس سه استاد فراماسیونری و عاملان بدنام انگلستان یعنی حكیمی نخست‌وزیر، تقی‌زاده سفیر كبیر ایران در لندن و نماینده ایران در سازمان ملل متحد و علا سفیر كبیر ایران در واشنگتن موضوع داخلی را به سازمان مل و شورای امنیت كشاندند.
دولت‌های صدر و حكیمی نه فقط به تقاضای آذربایجان جواب ندادند، بلكه انتخابات مجلس 15 را نیز به تعویق انداختند. فرقه دموكرات آذربایجان طی نامه سرگشاده‌ای مطالبات خود را به 5 دولت بزرگ و دولت و دربار ایران نوشت و اتمام حجت كرد. این اقدامات مسالمت‌آمیز و قانونی مبنی بر تشكیل انجمن‌های ایلتی و ولایتی نیز به نتیجه نرسید. لذا فرقه گام بعدی را برداشت و شعار «فرمان انتخابات را مردم آذربایجان خود صادر خواهند كرد» را مطرح نمود. كنگره ملی آذربایجان در 29 آبان 1324 فرمان انتخابات مجلس ملی را صادر كرد و هیئت 39 نفری مأمور اجرای آن شدند و مجلس ملی آذربایجان در 21 آذر 24 رسما" گشایش یافت و پیشه‌وری رهبر فرقه دموكرات (حزب اکثریت)مأمور تشكیل كابینه گردید و همان روز بعد از ظهر حكومت ملی و برنامه آن از طرف مجلس ملی تأیید شد.
حكومت ملی از شخصیت‌های محلی به شرح زیر تشكیل یافت كه فقط محمد بی‌ریا سابقه عضویت در حزب توده ایران را داشت:
1- سید جعفر پیشه‌وری نخست‌وزیر (و سرپرست وزارت كار تا تعیین وزیر)
2- دكتر سلام‌اله جاوید- وزیر كشور
3- دكتر مهتاش- وزیر كشاورزی
4- دكتر اورنگی- وزیر بهداری
5- محمد بی‌ریا- وزیر معارف
6- كبیری- وزیر راه و پست و تلگراف و تلفن
7- جعفر كاویان- وزیر قشون ملی
8- غلامرضا الهامی- وزیر مالیه
9- یوسف عظیما- وزیر دادگستری
10- رضا رسولی- وزیر تجارت و اقتصاد
ضمنا" زین‌العابدین قیامی به ریاست دیوان تمیز و فریدون ابراهیمی به سمت دادستان كل آذربایجان تعیین گردیدند.
حكومت به اجرای سریع برنامه‌های خود آغاز كرد كه شرح آن آمده است.
سیاست خصمانه و لجوجانه حكیمی موجب تیرگی روابط دولت مركزی و حكومت ملی آذربایجان گردید و حكیمی در گزارشی كه در جلسه 19/10/1324 به مجلس داد، اظهار داشت: «به نظر بنده، اكثر قریب به اتفاق كسانی كه در آن دسته وارد هستند، آذربایجانی نیستند»!
دكتر مصدق در پاسخ حكیمی گفت: «نظریات من این بود كه بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملكت با اهالی آن‌جا (آذربایجان) اختلاف حاصل شده است. باید با اهالی محل داخل مذاكره شد. شاید، اختلاف را بتوان با خود آنها حل كرد. من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حكیمی خواهش می‌كنم بیش از این وقت مملكت را ضایع نكند، فورا" از كار كناره‌جویی كند».
پس از استعفای حكیم‌الملك، قوام‌السلطنه در تاریخ 6/11/1324 به نخست‌وزیری تعیین شد...
قوام‌السلطنه ابلاغیه هفت ماده‎ای مورخ 2/2/1325 هیئت دولت را به عنوان مبنای مذاكره با حكومت ملی آذربایجان انتشار داد و از نمایندگان آذربایجان دعوت كرد تا برای مذاكرات به تهران بیایند. حكومت ملی كه همواره طرفدار حل مسالمت‌آمیز مسایل خود با مركز بود، این دعوت را پذیرفت و هیئت نمایندگی آذربایجان به سرپرستی پیشه‌وری در تاریخ 8/2/1325 به تهران وارد شدند كه از طرف آزادی‌خواهان تهران با شكوه كم‌نظیری استقبال شدند.
هیئت نمایندگی آذربایجان مطالبات خود را در 33 ماده تسلیم دولت مركزی كردند و طی مذاكرات به نتیجه نرسیدند و پیشه‌وری بعد از دو هفته اقامت در تهران با همراهان به تبریز بازگشتند و مقرر شد مذاكرات در تبریز ادامه یابد.


در خرداد ماه 25 هیئت نمایندگی دولت مركزی به ریاست مظفر فیروز معاون نخست‌وزیر در تبریز مذاكرات را ادامه دادند و منجر به موافقت‌نامه 23/3/25 گردید و سپس به تصویب مقامات دولت مركزی و مجلس ملی آذربایجان رسید.
مسایلی كه در موافقت‌نامه مورد توافق طرفین قرار گرفت، به اختصار عبارت است از:
- دولت مركزی «نهضت دموكراتیك آذربایجان» را به رسمیت شناخت.
- تشكیل انجمن ایالتی و ولایتی در آذربایجان و در سراسر ایران.
- استاندار و رؤسای ادارات با پیشنهاد انجمن ایالتی آذربایجان و با حكم دولت مركزی تعیین می‌گردد.
- انجمن ملی آذربایجان به عنوان انجمن ایالتی آذربایجان شناخته شد.
- 75% از عواید مالیاتی آذربایجان اختصاص به خود آذربایجان خواهدداشت.
- 25% از درامد گمركی به دانشگاه آذربایجان اختصاص داده شد.
- امتداد راه‌آهن میانه به تبریز با مخارج دولت
- سازمان فدائیان به سازمان ژاندارمری تبدیل شود و نام ژاندارمری عوض شود (بعدا" نگهبان نامیده شد).
- تقسیم اراضی خالصه را دولت تأیید نمود و قرار شد لایحه قانونی برای تصویب به مجلس 15 تقدیم دارد.
- دولت تعهد كرد كه لایحه انتخابات را بر اساس اصول دموكراتیك شامل مشاركت زنان در انتخابات را تهیه و با قید فوریت به مجلس تقدیم نماید و نیز تعداد نمایندگان آذربایجان به نسبت جمعیت افزایش یابد.
- ایالت آذربایجان عبارت است از استان‌های 3 و 4
- موافقت‌ با تشكیل شورای اداری آذربایجان مركب از استاندار و رؤسای ادارات و هیئت رئیسه انجمن ایالتی آذربایحان.


- تدریس در 5 كلاس ابتدایی به زبان آذربایجانی و در سایر مقاطع تحصیلی به زبان فارسی و آذربایجانی خواهد بود.
- زبان آذربایجانی و فارسی به عنوان زبان رسمی شناخته شدند.
- تا تصویب لایحه انتخابات انجمن شهر و اجرای آن، انجمن فعلی شهر، شهرداری‌ها در آذربایجان به كار خود ادامه خواهد داد.
در این موافقت‌نامه مسئله طرز جبران خسارت مالكینی كه املاك آنها از طرف حكومت ملی مصادره و تقسیم شده، به كمیسیونی كه بعدا" تعیین خواهد شد، موكول گردید.
مهم‌تر اینكه طرز تعیین فرماندهان قشون و سازمان آن و درجات فدائیان و به طور كلی آرتش لاینحل باقی ماند و موكول به تشكیل كمیسیونی خاص و ادامه مذاكرات شد. قوام‌لسلطنه چنین وانمود می‌كرد كه این كارشكنی‌ها را دربار می‌كند و پیشه‌وری در نطق خود صراحتا" گفت: «مقامات غیرمسئول (شاه) حق دخالت ندارد».
درباره موافقت‌نامه نظر پیشه‌وری این بود كه حكومت ملی آذربایجان برای حل مسالمت‌آمیز مسایل بین حكومت ملی آذربایجان و دولت مركزی به گذشت‌هایی تن داد، ولی توانست هدف‌هایی را كه فرقه دموكرات آذربایجان در اعلامیه 12 شهریور 24 مطرح كرده بود، رسمیت دهد.
قوام‌السلطنه حل مسایل نظامی و انتظامی را معوق گذاشت. و با تظاهر به «حسن نیت» و «آزادی‌خواهی» مرموزانه به توطئه‌چینی ادامه داد و شبكه «بدامن» به فعالیت خود برای تحریك خان‌های قشقایی، بختیاری و... برای قیام شدت بخشید.
پس از تحویل مسالمت‌آمیز زنجان به قوای دولتی و یورش آرتش شاهنشاهی و عوامل آنها به شهر و فجایعی كه مرتكب شدند، برخوردهای نظامی در مرزها از طرف قوای دولتی تكرار شد، و بالاخره به بهانه «لزوم ورود آرتش به آذربایجان به منظور استقرار امنیت انتخابات مجلس پانزدهم» در 19 آذر 1325 فرمان حمله به آذربایجان صادر گردید. و ستون اعزامی به فرماندهی سرتیپ هاشمی[1] به سوی میانه حركت كرد.
همین جا درستی این نظریه را باید تأیید نمود كه اگر آرتش شاهنشاهی بدون پشتیبانی و دخالت دولت‌های آمریكا و بریتانیا به آذربایجان حمله می‌كردند قوای مسلح و نیروهای ملی آذربایجان و آزادی‌خواهان ایران قادر بودند با آنها مقابله نموده و اراده ملت را حاكم نمایند, ولی حقیقت این است كه نقشه حمله به آذربایجان به دستور آمریكا و انگلیس با برنامه‌ریزی مستشاران نظامی آمریكا و فرماندهی شوارتسكوپف آمریكایی انجام گرفت

جنایاتی كه آرتش شاهنشاهی و ژاندارم‌ها و چاقوكشان ذوالفقاری در د م آذرماه و روزهای بعد در زنجان مرتكب شدند، همه آذربایجانی‌ها را به هیجان آورد. طبیعی است كه عكس‌العمل دانشجویان چشمگیر بود.
می‌دانیم كه طبق موافقت‌نامه بین دولت مركزی و نمایندگان آذربایجان و بنا به پیشنهاد دولت قرار شد كه چون زنجان در تقسیم‌بندی كشوری جزء آذربایجان نبوده مؤقتا به دولت مركزی تحویل داده شود. امنیت شهر به وسیله 300 ژاندارم (نگهبان) و 300 فدایی حفظ شود و دولت تعهد كرد كه پس از تشكیل دوره 15 مجلس لایحه‌ای به مجلس تقدیم نماید و زنجان جزء استان آذربایجان بشود. در اجرای این موافقت‌نامه در تاریخ 30 آبان صورت‌مجلس تحویل بین نمایندگان دولت مركزی و آذربایجان به امضا رسید و شهر از اول آذر تحویل نمایندگان دولت داده شد. ولی آرتش ریاكارانه و عهدشكنانه در اول آذر با توپ و تانك به شهر حمله كرد، شهر بی‌دفاع و تحویل داده شده را «فتح!» كرد. تحت حمایت آرتش ژاندارم‌ها و عوامل ذوالفقاری‌ها به شهر ریختند. مرتكب جنایات هولناكی شدند....)
اتحادیه دانشجویان آذربایجان اعلامیه اعتراض‌آمیزی چاپ و منتشر كردند و میتینگی در سالن اجتماعات دانشگاه برگزار نمودند و تصمیم گرفته شد كه دانشجویان به حالت دمونستراسیون از دانشگاه تا كمیته مركزی فرقه دموكرات آذربایجان كه محل كار پیشه‌وری بود، حركت كنند. همزمان كارگران كارخانه ظفر به طرف كمیته مركزی راه‌پیمایی كردند. دو مظهر روشنفكری و كارگزی آذربایجان در جلوی كمیته مركزی اجتماع كردند. پیشه‌وری در بالكن مشرف به خیابان ستارخان ظاهر شد و مورد استقبال پرشور دانشجویان و كارگران قرار گرفت و نطق هیجان‎انگیزی ایراد كرد. این آخرین نطق پیشه‌وری در اجتماعات تبریز بود.
پس از یورش وحشیانه آرتش شاهنشاهی به تبریز یكی از اهداف اولیه آنها و اوباشان سلطنت‌طلب تعطیل دانشگاه بود. شاه و دولت قوام‌السلطنه با امحای یادگاری‌های پرارزش حكومت ملی تلاش كردند كه این خاطرات را از حافظه آذربایجانی‌ها بزدایند. تعطیلی دانشگاه و سرنگون ساختن مجسمه ستارخان و قهرمانان آذربایجان و... از آن جمله بود. آنها به رذالت آلوده بودند، آلوده‌تر شدند، ولی به آرزوهای پلیدشان نرسیدند. دانشگاه آذربایجان به همت مردم احیا شد و ستارخان‌ها الهام‌بخش مبارزات مردمی گردیدند.
شاه با بازگشایی دانشگاه تبریز خصمانه مخالفت می‌كرد. و در اوایل خرداد ماه 1326 كه «فاتحانه» به تبریز سفر كرد در باسمنج شخصیت‌های سرشناس تبریز به استقبالش رفتند و در این ملاقات یكی از خواست‌های اساسی اهالی بازگشایی دانشگاه آذربایجان بود كه شاه با اكراه قبول كرد. و بالاخره پس از تأخیرهای فراوان چاكران شاهنشاهی حاكم بر آذربایجان چاپلوسانی نظیر دكتر بیانی رئیش دانشگاه تبریز آن را «به نام نامی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی»! افتتاح كردند.
تأسیس دانشگاه ملی آذربایجان یكی از اقدامات درخشان حكومت ملی آذربایجان است و برنامه‌ریزی و اجرای آن نمونه‌ای از واقع‌بینی و استفاده بهینه از امكانات موجود و مدیریت مدبرانه و كارهای انقلابی است.
تا سال‌ها این دانشگاه نقایص جدی از لحاظ استاد و وسایل فنی داشت، به نحوی كه دانشگاه تهران این تصمیم تحقیرآمیز را گرفت كه دانشجویان دانشكده پزشكی تبریز كه به دانشگاه تهران منتقل می‌شوند یا باید یك سال پایین‌تر تحصیل بكنند و یا امتحان مجدد بدهند! در حالی كه اگر هم تحصیل آنها نقصی داشت گناه به گردن دولت بوده است.
مبارزات دانشجویان در د ره‌های اول افتتاح مجدد دانشگاه بسیار درخشان بود. در نتیجه مبارزات آنها بود كه نسبت به رفع نقایص اقدام شد. یاد این دانشجویان گرامی باد!
پرسش- جناب آقای بهزادی، حالا که به طور اجمالی با برخی از فعالیت‎های حکومت ملی آذربایجان آشنا شدیم، دوست داریم نظر شما را درباره علل و شرایط ظهور و سقوط حکومت ملی آذربایجان بدانیم.
پاسخ- توضیح درباره علل و شرایط آغاز نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان و گسترش و پیشرفت گام به گام و سریع آن و نیل به اهداف خود، تشكیل حكومت ملی و نیز علل و شرایط عقب‌نشینی بدون دفاع و مسالمت‌آمیز آن، مستلزم بحث مفصلی است. ولی من كوشش می‌كنم هر چند به اختصار جمع‌بندی آن را ارائه دهم.
حقیقت این است كه شایعات و تبلیغات دشمنانه به قصد انحراف افكار عمومی آن چنان گسترده بود كه هاله‌ای از ابهامات بر روی حقایق كشیده است. واقعا" تاریخ این دوره را باید بازنویسی كرد. نظام دیكتاتوری درباری و ساواكی به مدت طولانی 32 سال بر روی توجیه این شایعات كوشیده است و به نحوی كه برخی اشخاص ساده‌لوح نیز تحت تأثیر آن قرار گرفته‌اند.


اجازه می‌خواهم كه خواننده را به مطالعه جلد دوم كتاب ظهور و سقوط پهلوی دعوت كنم. در صفحه 178 كتاب تحت عنوان اینتلجنت سرویس، سیا و شبکه بدامن چنین می‌خوانیم:
«شاپور ریپورتر زمانی وارد ایران شد (1325) كه سرویس اطلاعاتی بریتانیا توسط جاسوسان برجسته‌ای چون آلن چارلز ترات، آن لمبتون و ارنست پرون شبكه‌های وسیع خود را بازسازی كرده و در همین دوران «اداره خاورمیانه» سرویس اطلاعاتی آمریكا به رهبری كرومیت روزولت نیز نخستین شبكه‌های خود را تنیده بود و هر دو سرویس جاسوسی فعالیت‌های توطئه‌گرایانه و پیچیده و مؤثری را، به ویژه در بحبوحه حوادث سال‌های 1325-1324 به فرجام رسانیده بود».
ترات یكی از جاسوسان عالی‌رتبه اینتلجنت سرویس و متخصص ورزیده جنگ‌های روانی بوده، میس لمبتون جاسوسی ورزیده، دانشمند كه مدت طولانی در ایران برای امپراطوری بریتانیا خدمت كرده و كتاب «مالك و زارع» وی مشهور است. ارنست پرون چهره مرموزی است. در آستانه سفر محمدرضا در زمان ولیعهدی برای ادامه تحصیل به مدرسه لوروزه در سویس اینتلجنت‎سرویس باغبانی را در آن مدرسه می‌گمارد كه پسرش ارنست پرون با ولیعهد ایران روابط ویژه برقرار می‌كند. ارنست پرون به همراه محمدرضا به تهران می‌آید و در د بار و در جوار محمدرضا زندگی می‌كند. درباره نفوذ او در محمدرضا و رفتار خیره‌سرانه وی در د بار مطالبی در كتاب خاطرات فردوست و ملكه ثریا آمده است.


شبكه جاسوسی بدامن در همكاری نزدیك با كرومیت روزولت در آستانه نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان به دو رشته عملیات دست می‌زنند. از یك سو با جعل شایعات و افتراها جنگ روانی بر علیه نهضت دموكراتیك راه می‌اندازند و از سوی دیگر به تبلیغات دامنه‌داری بر علیه نهضت ملی آذربایجان می‎پردازند. عوامل این شبكه‌ها، دربار، آرتش و سیدضیا و مطبوعات داخلی و خارجی وابسته به آنها و رادیوهای لندن، آنكارا و دهلی تهمت‌های ساخته و پرداخته این شبكه را می‌پراكنند. یكی از شگردهای این شبكه پخش شعارگونه افتراهایی بود كه احساسات مخالف افراد ناآگاه را بر علیه نهضت دموكراتیك آذربایجان برانگیزد. این شیوه در تاریخ ما سابقه داشته است. از آن جمله اتهام «بابی‌گری»، «ملحد»، «نوكر بیگانه» و اتهام «تجزیه‌طلبی» به شیخ محمد خیابانی و لقب «متجاسر» به سردار و...


بنا به مراتب بالا قبلا باید ماهیت این افتراها و انگ‌زنی‌ها را برملا ساخت. من كوشش می‌كنم با استناد به مستنداتی از اسناد محرمانه منتشره وزارت امور خارجه آمریكا و انگلیس و رجال این كشورها حقایق را آشكار كنم. همه اینها دشمنان نهضت بوده‌اند، ولی در گزارشات خود هرچند با بیان دیپلماتیك به حقایقی اعتراف كرده‌اند.
محور اصلی این اتهامات را می‌توان چنین خلاصه كرد:


1- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ به منظور تثبیت حكومت ملی آذربایجان و تحصیل امتیاز نفت شمال است.
2- اتحاد شوروی حكومت ملی آذربایجان را به وجود آورده تا امتیاز نفت شمال را تحصیل كند.
3- نهضت دموكراتیك آذربایجان را یك مشت «مهاجر» طبق نقشه شوروی‌ها برای تجزیه آذربایجان از ایران و الحاق آن به آذربایجان شوروی راه انداخته است.


توضیح اینكه:


1- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ ربطی به مسایل ایران نداشته است. بلكه به ب خوردهای بین المللی اتحاد شوروی و انگلستان مربوط بوده است.


نوشته روزنامه پراودا در این زمینه گویاست:


«.... چرا آرتش انگلیس مصر، لبنان، یونان و... را تخلیه نمی‌كند؟»


به عبارت دیگر عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ، برای فشار آوردن به امپراطوری بریتانیا برای تخلیه كشورهای اشغالی بوده است.


2- در مورد نفت شمال اظهار عقیده جرج كنان كاردار آمریكا در مسكو جالب است:


«انگیزه اخیر رفتار شوروی در شمال ایران شاید صرفا" نفت نباشد، بلكه نگرانی از نفوذ احتمالی خارجی‌ها در آن منطقه كه با مسئله وجهه عمومی ارتباط می‌یابد، نیز مطرح است. نفت شمال ایران مهم است، اما نه به عنوان چیزی كه مورد نیاز روسیه است، بلكه به عنوان چیزی كه ممكن است در صورت بهره‌برداری هر كشور دیگری از آن خطرناك باشد». (نقل از كتاب ایران بین دو انقلاب)


كلارمونت اسكراین كنسول انگلیس در مشهد بعدها در خاطرات خود نوشت:


«دخالت قدرتمندانه آمریكا به صورت حضور هیئت‌های مالی، نظامی و هیئت ژاندارمری، یورش آشكار آمریكا برای تصرف بازار ایران و مهم‌تر از همه تلاش شركت‌های استاندارداویل و اكیوم و شل برای دست‌یابی به امتیازات نفتی بود كه روس‌ها را در این كشور از متحد دوران جنگ به رقیب دوران جنگ سرد تبدیل كرد».
از اظهارنظرهای بالا چنین برمی‌آید كه شوروی‌ها احتیاجی به نفت ایران نداشتند، ولی برای جلوگیری از دادن امتیاز نفت به شركت‌های آمریكایی در همسایگی كشورشان پیشنهاد مشاركت در نفت شمال را پیش كشیدند.
به طور اجمال به روند مسایل مربوط به نفت شمال ایران بعد از سال 1320 نظر می‌افكنیم.
دولت ساعد مذاكرات محرمانه با شركت‌های نفتی آمریكایی را آغاز كرد وقرارداد آن مورد توافق قرار گرفت. طوسی نماینده مجلس در مرداد 1323 در جلسه مجلس پرده از روی این مذاكرات محرمانه برداشت. حزب توده، مطبوعات آزادی‌خواه و دكتر مصدق و... اعتراضات شدیدی را آغاز كردند و از دولت ساعد خواستند كه نتیجه مذاكرات محرمانه را گزارش كند.


در این زمان کافتارادزه معاون وزارت امور خارجه شوروی با پیشنهاد متقابلی به تهران آمد و بالاخره مجلس طبق ماده واحده‌ای هرگونه مذاكره برای واگذاری منابع نفتی به خارجی‌ها را موكول به ب د از تخلیه ایران از قوای اشغالی كرد.


دكتر مصدق در این مورد چنین اظهارنظر كرد: «اگر آقای نخست‌وزیر (ساعد) به شركت‌های آمریكایی گفته بودند، مادام كه جنگ تمام نشده و مادام كه قوای آمریكا از مملكت خارج نشده دولت داخل مذاكره نمی‌شود... دولت شوروی هرگز از ما تقاضای امتیاز نمی‌كرد. وقتی از آن طرف دنیا دولت آمریكا تقاضای امتیاز كند، دولت شوروی كه همسایه ماست، چرا نكند؟ و آنهایی كه می‌گویند كه اعطای امتیاز به شركت‌های تابع دولت آمریكا از این لحاظ كه آن دولت با ما مجاور نیست، خالی از ضرر است، در اشتباهند. تنها عدم مجاورت دلیل نیست كه دادن امتیاز به آن دولت یا به شركت‌های آمریكایی برای ما ضرر نكند. آمریكا دولتی نیست كه مجاورت یا عدم مجاورت آن با ما فرق بكند».


بعد از پایان جنگ بین‌المللی دوم در شهریور 1324 دولت شوروی از بیم اینكه شركت‌های آمریكایی برای تحصیل امتیاز نفت از نفوذ خود در هیئت حاكمه ایران استفاده بكند، پیشدستی كردند و پیشنهاد تشكیل شركت مختلط ایران و شوروی براساس 50-50 را پیش كشیدند. اگرچه قوام با طرح مذكور موافقت اصولی كرد، ولی تصویب نهایی را به تشكیل مجلس پانزدهم موكول كرد و بالاخره مجلس در تاریخ 29/6/26 مقاوله‌نامه مزبور را كان لم یكن تلقی نمود. ولی برای تسكین خاطر شوروی‌ها و رعایت «اصل موازنه مثبت» این شرط را در آن مصوبه گنجاند: «دولت مكلف است در كلیه مواردی كه حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت كشور اعم از منابع زیرزمینی و نظیر آن مورد تضییع واقع شده، بخصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استیفای حقوق ملی مذاكرات و اقدامات لازم را به عمل آورد».
شرط اخیر انگیزه و دستاویز آغاز نهضت ملی برای ملی كردن صنایع نفت ایران و خلع ید از شركت نفت جنوب گردید. به این ترتیب با دخالت شوروی در مسئله نفت شمال اولا" از دادن امتیاز نفت به شركت‌های آمریكایی جلوگیری گردد و ثانیا" راه برای ملی شدن صنایع نفت گشوده شد.


3- تهمت تجریه‌طلبی را شبكه بدامن برای تحریك احساسات ملی مردم ایران و بدنام كردن فرقه دموكرات آذربایجان در بوق دمید. هستند كسانی كه امروز هم تا كسی دم از حقوق ملی اقوام ایرانی می‌زند، او را با اتهام «تجزیه‌طلبی» مورد حمله قرار می‌دهند.


در ادامه همان مقاصد بالا «مهاجرین» را محرك و ادار‌ه‌كننده نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان قلمداد کردند. همه مهاجرین كه در د ره رضاخان پهلوی به ایران برگشتند، 16 هزار نفر شامل زن و بچه بودند. از این عده تعداد كثیری پس از بازگشت به ایران به دور از مسایل سیاسی به زندگی خود ادامه دادند و غالبا" هم سابقه فعالیت سیاسی و یا تحصیلات عالی نداشتند. با توجه به تعداد اعضای فرقه و شمار شهدای آن پس از یورش آرتش شاهنشاهی پوچ بودن این اتهام محرز است. همه به یاد داریم كه درباره خیزش 29/11/1356 تبریز تیمسار آزموده استاندار شاه در آذربایجان در نطق رادیویی فریاد می‌زد:


«به خدا اینها آذربایجانی نبودند. اینها از آن‌ور مرز آمده بودند»!


فرقه دموكرات آذربایجان در اعلامیه 12 شهریور 1324، در اسناد بعدی و رهبران حكومت ملی به كرات اعلام كردند كه ما خودمختاری برای آذربایجان با حفظ تمامیت ارضی ایران را می‌خواهیم. و موافقت‌نامه 23/3/25 بین دولت مركزی و نمایندگان آذربایجان بار دیگر صداقت آنها را در حفظ تمامیت ارضی ایران و تكذیب تجزیه‌طلبی ثابت كرد. تاریخ هم نشان داد كه حق با فرقه دموكرات بوده است.


یك دلیل انكارناپذیر را اینجا می‌گویم:


مداركی كه از آخرین شعارهای 2500 نفر اعدامی به حكم دادگاه‌های صحرایی آرتش شاهنشاهی در د ت است، گویای این حقیقت است كه این دلاوران قهرمان در راه اعتقادات ملی خود در پای چوبه دار و یا در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند، با صدای رسا فریاد زدند: «زنده باد آذربایجان، زنده باد ایران، زنده باد آزادی»!
آری، این رادمردان كه دلاورانه شربت شهادت نوشیدند،‌اعتقاد فرقه و حكومت ملی و مردم آذربایجان به حفظ تمامیت ارضی ایران و آزادی و استقلال ایران را بازگو كردند. «زنده باد ایران»!


و این واقعیت انكارناپذیر اعلام بطلان جعلیات، افتراها و تهمت‌های جاسوسان و افروزندگان جنگ روانی و تبلیغاتی امپریالیست‌ها و ایادی آنها بود. تاریخ هم گواه صداقت آنهاست
می‌توان گفت كه یادگارهایی از عمران و آبادی كه در زمان حكومت ملی و یا با همیاری مردم هر محل انجام گرفته، در هر شهر آذربایجان موجود است.
ساختمان بانك ملی آذربایجان و مجلس ملی آذربایجان و دانشسرای دختران و ساختمان دانشگاه و موزه و... در تبریز، ساختمان ده‌ها مدرسه در تبریز و شهرها و دهات، ساختمان باشگاه‌ها، سینما و سالن اجتماعات در شهرهای متعدد، احداث خیابان‌ها، پارك‌ها و آسفالت خیابان‌ها در تبریز و شهرستان‌ها، احداث جاده بین دهات و تعریض جاده‌های اصلی و تعمیر و نوسازی پل‌ها، بازسازی قنوات و مخازن آب و اقدامات نظیر آن را می‌توان نام برد.
خبرنگار روزنامه نیویورك هرالد تریبون در ایران می‌نویسد: «دموكرات‌ها در مدت یك سال حكومت خود در شهر تبریز اصلاحات مهمی انجام داده‌اند. در عرض این یك سال بیش از كلیه كوچه‌هایی كه در سال‌های قبل احداث شده بود، خیابان‌سازی شده است. چهار میل مسافت بین شهر و ایستگاه راه‌آهن آسفالت و گدایان از كوچه‌ها رانده شده بودند... تعریض و ترمیم جاده‌های بین شهرها از فعالیت‌های چشمگیر حكومت ملی بود».
6- خدمات فرهنگی و مطبوعات
تألیف كتب درسی كلاس‌های ابتدایی در مدت كوتاه و چاپ و ارسال آنها به مدارس در سراسر آذربایجان، تأسیس چاپخانه آذربایجان، تشویق انتشار 50 روزنامه و مطبوعات در تبریز و شهرستان‌ها، تهیه وسایل و امكانات ورزشی برای جوانان و سالن‌های ورزشی برای بانوان، تشكیل انجمن شعرا و نویسندگان در تبریز و شهرستان‌ها و ایجاد امكانات و تسهیلات برای نویسندگان و شعرا، مبارزه گسترده با بیسوادی در شهرها و كارخانجات و دهات و... از اقدامات مهم و فراموش‌نشدنی حكومت ملی است.
7- خدمات بهداشتی و بهداری
حفظ سلامتی مردم مورد توجه خاص بود. به منظور مبارزه و پیشگیری از بیماری‌های مسری از طریق آموزش عمومی و واكسیناسیون خدمات ارزنده‌ای صورت گرفت. پنجاه بیمارستان و درمانگاه در نقاط مختلف به كار افتاد و درمانگاه‌های سیار برای اعزام به دهات سازمان داده شد.
دانشكده طب در د نشگاه تبریز تأسیس شد و آموزشگاه عالی مامایی و آموزشگاه پرستاری به فعالیت پرداخت.
8- امور خیریه
مجلس ملی و حكومت ملی قانونی برای تشكیل جمعیت خیریه‌ای از شخصیت‌های سرشناس و معتمدین تبریز برای تأسیس پرورشگاه كودكان، تأسیس خانه سالمندان، كمك به مادران و شیرخوارگاه‌ها، گسترش شعب آنها در شهرستان‌ها به تصویب رساند و با جدیت قابل تحسینی آنها را به مرحله اجرا درآورد.
پرورشگاه برای كودكان بی‌سرپرست دو بخش بود. كودكان بی‌سرپرست 3 تا 14 سال و كودكان كمتر از 3 سال.
این اقدامات و ایجاد كار برای بیكاران بساط تكدی‌گری را برچید.
9- اقدامات در زمینه‌های هنری


احیای تئاتر ملی آذربایجان و تشكیل گروه‌هایی از هنرپیشگان بااستعداد سابقه‌دار و جوانان در تبریز كه چندین نمایش‌نامه را به صحنه آوردند و آنها را در سایر شهرهای آذربایجان به تماشا گذاشتند.
در هر شهر نیز گروه‌های محلی برای هنرنمایی تشویق شدند. گروه موسیقی ملی برای اولین بار در تبریز به شكل سازمان یافته و با اسلوب مترقی فعالیت خود را آغاز كرد و ده‌ها هنرمند در رشته‌های مختلف موسیقی و رقص به هنرنمایی پرداختند.
موزه نقاشی استاد بهزاد و نمایشگاه دایمی نقاشی و خط افتتاح شد.
در این‌جا مناسب می‌دانم كه سرگذشت حسن ذوالفقارزاده، یكی از نقاشان تبریزی را بازگو كنم. ایشان در سال 1297 در تبریز به دنیا آمده و در پرورشگاه بزرگ شده و تحت تعلیم استادان در هنر نقاشی استعداد درخشان خود را نشان داده است. ایشان اواخر آذر 25 در یورش اوباش و اراذل به موزه نقاشی بهزاد به دفاع از تخریب آثار هنری می‌ایستد. او به دست اوباش مضروب و دستگیر و چند روز بعد در د منه كوه‌های پربرف سرخاب تبریز به جوخه اعدام سپرده می‌شود.
خانم فكور با این جمله زیبا یاد او را عزیز می‌دارد:
«... بدین ترتیب حسن ذوالفقارزاده در زیر آسمان مه‌آلود تبریز، بر بومی از برف و یخ با خون خویش آخرین تابلوی نقاشی‌اش را آفرید. او اولین نقاشی است كه در مدافعه از هنر خویش به شهادت رسیده است. یادش گرامی باد»!
10- دانیشیر تبریز
هنگامی كه در تاریخ 26/1/25 به طور آزمایشی و در تاریخ 6/2/25 به طور رسمی این كلام از ایستگاه فرستنده رادیو تبریز طنین افكند، دل‌های هر آذربایجانی و ایرانی آزادی‌خواه لبریز از شادی گردید.
حكومت و شهرداری‌ها به علت اینكه تعداد رادیو در منازل كم بود و همه قادر به خرید آن نبودند، تعداد مورد نیاز رادیو در محل‌های عمومی نصب كردند تا مردم بتوانند به رادیوی خود گوش كنند.
این برای اولین بار بود كه خارج از تهران در استان‌ها رادیوی محلی به كار می‌پرداخت.
این بود شمه‌ای از اقدامات و خدمات تاریخی حكومت ملی آذربایجان در یك ‌سال كه بدان اشاره شد. این اقدامات خاطره‌ای را نزد آذربایجانی‌ها به یادگار گذاشت كه هرگاه عناصر صالح و مدبر با دلسوزی و برنامه صحیح در رأس حكومت به مردم خدمت كنند، چه انقلاب عظیمی را می‌توانند آفرید
پرسش- جناب بهزادی، با توجه به اینکه شما دانشجوی اولین دوره آموزشی دانشگاه آذربایجان به سال ۱۳۲۵ بودید، درباره نحوه تأسیس و همین‎طور سیستم آموزشی آن نکاتی را بیان بفرمایید.
پاسخ- درباره تأسیس دانشگاه ملی آذربایجان جداگانه و كمی گسترده‌تر صحبت خواهم كرد. زیرا یكی از اقدامات پرارزش و انقلابی حكومت ملی است.
تأسیس دارالفنون ملی آذربایجان در تبریز در سرلوحه مرامنامه فرقه دموكرات آذربایجان، مصوبات مجلس ملی و برنامه مورخ 21 آذر 1324 حكومت ملی قرار داشت و به خصوص پیشه‌وری توجه ویژه‌ای به این امر داشت.
فرمان مورخ 9/10/24 حكومت ملی تأسیس دانشگاه را در اولویت قرار داد. به موجب این مصوبه دانشگاه ملی در اول مهر ماه 1325 می‌بایستی شروع به كار كند. بدین منظور دو راه‌حل پیش‌بینی شد. نخست اینكه ساختمان دانشسرای مقدماتی تبریز كه ساختمانی مجهز و مناسب بود تخلیه و به دانشگاه تحویل شود. به سرعت محلی برای انتقال دانشسرای مقدماتی پسران تهیه شد و ساختمان در اختیار دانشگاه قرار گرفت و برای پذیرش دانشجو در سال تحصیلی آینده آماده گردید.
دوم اینكه محلی مناسب برای دانشگاه در نظر گرفته شود و ساختمان و تجهیزات یك دانشگاه مدرن در آنجا پیاده شود.
دكتر جهانشاهلو به ریاست دانشگاه و كمیسیونی 7 نفره برای تدارك مقدمات افتتاح دانشگاه در مهر سال 25 جهت تعیین دروس و استاد و تنظیم امور و غیره تعیین گردیدند.


در تاریخ 22/3/25 مراسم كلنگ‌زنی و یا گذاشتن سنگ بنای ساختمان اصلی ابتدا در ساختمان دانشسرای مقدماتی برگزار شد و سپس مدعوین با حضور پیشه‌وری به محل اصلی دانشگاه رفتند و پیشه‌وری در د خل بطری یادبودنامه‌ای را در بتون پی‌ستون اصلی قرار داد و كار ساختمانی آغاز گردید. در این مراسم یكی از ناطقین صفوت، فرهنگی باسابقه بود كه خاطره خود را چنین نقل كرد: (ترجمه به فارسی)
«چند روز پیش جهت انتخاب زمین مناسب برای دانشگاه با حضور آقای پیشه‌وری به سوی مدخل شرقی شهر رفتیم. در مدخل شهر باغ قدیمی صاحب‌دیوان را دیدیم كه دیوارهای ضخیم همانند قلعه‌ها داشت و در آن ساختمان جدید وحشت‌آوری قرار داشت. این ساختمان را برای ما زندانی بنا كرده بودند تا واردین به شهر با دیدن بنا به خود بلرزند. این مدفنی بود كه برای آزادی‌خواهان ساخته بودند، اما فرصت نیافتند. برای بنای این ساختمان مبلغ 400 هزار تومان قبل از جنگ خرج كرده بودند. نصف این پول را به جیب زده بودند و نصف دیگر را هزینه كرده بودند.خلاصه ما وارد این ساختمان شدیم. آنجا را بازدید كردیم. آقای پیشه‌وری پس از ملاحظه آن گفت: من طرفدار زندان نیستم. من طرفدار مدرسه‌ام. مسافری كه به شهر وارد می‌شود نه زندان و بازداشت‎گاه بلكه باید مركز علم و عرفان، یعنی دارالفنون را ببیند».(روزنامه آذربایجان 24/3/1325).
به این ترتیب محل ساختمان دانشگاه تعیین شد و همان طوری كه پیشه‌وری در این مراسم گفته بود، به شهر بزرگ دانشگاهی تبدیل گردید.
مبلغ 2 میلیون تومان برای ساختمان و هزینه اداری آن بودجه اختصاص دادند كه نصف آن برای مرحله اول ساختمان بود و نصف دیگر برای تجهیزات و سایر هزینه‌های جاری. باید گفت كه مبلغ دو میلیون تومان از كل بودجه سالیانه وزارت معارف آذربایجان بیشتر بود.
چه نیكوست كه دانشجویان دانشگاه تبریز سالگرد این روز یا روز نهم دی‌ماه 24 را جشن بگیرند و به ب یادگزاران آن به ویژه به پیشه‌وری درود بفرستند.
اسم‌نویسی برای سال تحصیلی جاری ( اول مهرماه 25) آغاز و از تاریخ 10 تیر ماه لغایت 15 مرداد 25 انجام گرفت.
آنهایی كه دیپلم ششم متوسطه داشتند، بدون كنكور و فارغ‌التحصیلان پنجم متوسطه و دانشسرای مقدماتی با گذراندن كنكور پذیرفته شدند. كنكور در شهریور ماه انجام گرفت و در موعد مقرر كلاس‌ها تشكیل یافت.
دانشگاه مركب از دو د نشكده بود: 1) دانشكده پزشكی، مدت تحصیل 6 سال و تعداد پذیرش دانشجو 60 نفر. 2) دانشكده تربیت معلم شامل 4 رشته: زبان و ادبیات- تاریخ و جغرافیا- طبیعیات و شیمی، ریاضیات و فیزیك. دوره تحصیل در این دانشكده 3 سال بود و در هر رشته 30 دانشجو پذیرفته شد.
قرار بود كه در آینده دانشكده‎های كشاورزی و حقوق نیز دایر گردد.
استادان از پزشكان، دبیران باسابقه و سرشناس تبریز و مهندسین برگزیده شده بودند. تنها یك نفر استاد ریاضیات عالی از باكو استخدام شده بود. دكتر محمدوف مردی بود بلندقامت، چهارشانه، گندمگون و شیك‌پوش. او قبل از انقلاب اكتبر كارگر معادن نفت باكو بود. بعد از انقلاب در كلاس‌های شبانه به تحصیل ادامه می‌دهد و سپس با استفاده از بورس دولتی در باكو لیسانس ریاضیات را اخذ می‌كند و از دانشگاه مسكو در رشته ریاضیات به اخذ درجه دكترا نایل می‌گردد.
پیشه‌وری در رشته زبان و ادبیات، ادبیات باستانی را تدریس می‌كرد و پنج‎شنبه‌ها به دانشكده می‌آمد و در موقع تنفس، دانشجویان دورش حلقه می‌زدند و با اشتیاق فراوان با این معلم پیر و رهبر حكومت ملی صحبت می‌كردند. حضور پیشه‌وری در د نشگاه موجب توجه خاص به امور جاری دانشگاه بود.
دروس در تمام كلاس‌ها به زبان آذربایجانی بود و درس زبان آذربایجانی برای همه رشته‌ها اجباری بود. استاد این درس گنجعلی صباحی بود كه در مدیریت داخلی دانشكده هم فعالیت می‌كرد. صباحی با تسلط كامل به دستور زبان تركی آذربایجانی و با شیوایی و فصاحت قانون هماهنگی اصوات تركی آذربایجانی را آموزش می‌داد. باید اذعان كنم كه این درس گیرایی ویژه‌ای داشت، زیرا برای اولین بار از قانونمندی زبان مادری اطلاع یافتیم و در حقیقت ایشان دری به روی ما گشودند كه بعدها با خودآموزی آن را ادامه دادیم.


اوقات درس دانشگاه از ساعت 2 تا 8 بعد از ظهر بود. به این ترتیب استادان شاغل و آن دسته از دانشجویان كه شاغل بودند می‌توانستند به كار و درس خود برسند.
كارمندان و آموزگاران هم می‌توانستند در صورتی كه در د نشگاه پذیرفته می‌شدند با ارائه گواهی قبولی دانشكده به اداره مربوطه به تبریز منتقل گردند و در ادارات به این افراد كار سبك‌تر ارجاع می‌شد.
من در آستارا آموزگار بودم، به اداره معارف تبریز به دایره تعلیمات منتقل شدم و كارم ثبت نامه‌های وارده و صادره بود. تا ساعت 12 كار می‌كردم.
دانشجویان شهرستانی اعم از اینكه كارمند بودند و یا غیركارمند در صورتی كه در تبریز مسكن نداشتند و دانشجویان بی‌بضاعت از تسهیلات شبانه‌روزی، از خوابگاه و رستوران (صبحانه، ناهار، شام) رایگان استفاده می‎کردند. قرار بود به این دانشجویان كمك خرج نقدی هم پرداخت شود.
در نیمه آبان ماه 1325 اتحادیه دانشجویان دانشگاه ملی آذربایجان تشكیل شد. بنا به دعوت هیئت مؤسس كه من یكی از آنها بودم، دعوت شد كه از هر كلاس به نسبت هر ده نفر دانشجو یك نفر نماینده برای شركت در مجمع عمومی مؤسس انتخاب و معرفی گردد. این انتخابات به طرز دموكراتیك برگزار شد، نمایندگان منتخب مركب از همه گروه‌های فكری بودند. مجمع عمومی مؤسس اساسنامه را تصویب و هیئت مدیره 9 نفری را انتخاب كرد. من عضو هیئت مدیره بودم و به دبیری اتحادیه برگزیده شدم. دبیر اتحادیه موجودیت اتحادیه را به دكتر جهانشاهلو رئیس دانشگاه اطلاع داد و آمادگی اتحادیه را برای همكاری با دانشگاه در مسایل مربوط به دانشگاه و دانشجویان اعلام داشت. این پیشنهاد با استقبال اولیای دانشگاه مواجه شد و همكاری در زمینه نظارت بر كار رستوران و خوابگاه‌ها و كتابخانه و بوفه آغاز گردید. نمونه این همكاری در نظارت بر رستوران را شرح می‌دهم.
دكتر برازش كه دكتر دامپزشك بود و اینك در د نشكده پزشكی تحصیل می‌كرد، برادربزرگ دكتر محمدتقی زهتابی، شخصیتی مورد احترام و علاقه‌مند و عضو هیئت مدیره اتحادیه بود. ایشان مسئول نظارت بر امور رستوران گردید و به اتفاق گروهی از دانشجویان تمام مواد غذایی را كه به انبار رستوران تحویل می‌شد و همه روزه مقداری از آنها به آشپزخانه تحویل می‌شد از لحاظ كمیت و كیفیت كنترل می‌كردند. رعایت بهداشت در آشپزخانه و سهمی كه به دانشجویان داده می‌شد از طرف این عده كنترل می‌شد. غذا مطلوب و كافی بود. از حیف و میل جلوگیری می‌شد. یك نفر فدایی هم در این امور نظارت داشت

No comments:

Post a Comment