Tuesday, November 2, 2010

قتل يك عاشق آذربايجان توسط رژيم شونيسم فارس

میللی شورا-یک شنبه یک مهر: روز 24 تیر ماه سال 1360 شمسی نشریه "کار"، وابسته به یکی از گروههای چپ و مدافع سیاستهای ضد امپریالیستی رژیم جمهوری اسلامی(!) در نوشته ای کوتاه با عنوان" اعدام دو سرمایه دار بزرگ"، از اعدام دو تن از سرشناسترین تجار آذربایجان و ایران در تاریخ 22 م تیرماه، ابراز مسرت کرده می نویسد:

"کریم دستمالچی و احمد جواهریان در راه استثمار، غارت و بردگی خلق های ایران و جهان توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا دست و زبان و گوش وچشم امریکای جنایتکار بودند. آنها در اجرای نقشه های امپریالیسم امریکا و شکست انقلاب خونبار مردم ایران به نا آرامی ها ی سیاسی دامن میزدند، برای گسترش موج خشونت و ترور مزدور اجیر میکردند، مردم را به قیام مسلحانه علیه جمهوری ترغیب میکردند، پشتیبان و همکار دستجات مسلح ضد انقلابی بودند و در رهبری جریانات امریکایی نظیر حزب خلق مسلمان ... قرار داشتند. اعدام مبارک و فرخنده کریم دستمالچی و احمد جواهریان، کوخ نشینان را شادمان و امپریالیسم امریکا را عزادار کرد. اقدام دادگاه انقلاب اسلامی مرکز در اعدام کریم دستمالچی و احمد جواهریان مورد پشتیبانی قاطع ماست."(!)

کریم دستمالچی و احمد جواهریان، از سرشناسترین و مردمی ترین تجار بازارهای مهم تبریز و تهران بودند. متعاقب اعدام این دو تاجر شهیر، بازاریان در شهرهای یاد شده وارد اعتصاب شدند. اما رژیم جمهوری اسلامی که مست شراب قدرت و نخوت بود به تهدید و ارعاب بازاریان پرداخت و حجره های بازارها را به ضرب زور گشود.

کریم دستمالچی و احمد جواهریان که نشریه چپ گرای "کار" آنها را عامل امپریالیست و دشمن خلقهای ایران می داند دو تن از مدافعین برجسته "حزب خلق مسلمان" و "آیت الله العظمی شریعتمداری" بودند. با اعدام دستمالچی و جواهریان در واقع دو شخصیت از معروفترین تجار صاحب نفوذ آذربایجان که از روحیه ای آذربایجانگرا برخوردار بودند از میان برداشته شدند. به این ترتیب رژیم فارس گرا قادر شد علاوه بر قیچی کردن بخش دیگری از قدرت سیاسی آذربایجان، حاکمیت خود را بطور کامل بر بازار و حوزه اقتصادی ایران و آذربایجان بلا منازع کند.

گفته می شود اعدام شهید کریم دستمالچی به دستور قاضی وقت دادگاه انقلاب و موافقت مستقیم ایت الله خمینی، محمد علی رجایی رییس جمهور و علی اکبر هاشمی رفسنجانی صورت گرفته است. اعدام دستمالچی مجددا نشان داد که حاکمان جمهوری اسلامی یکی از نانکورترین و نمک به حرامترین حاکمان تاریخ ایرانند. زیرا،

این کریم دستمالچی بود که با صرف بخش بزرگی از ثروت خود، ایت الله خمینی و اطرافیانش را در "نوفل لوشاتو"ی فرانسه برای ماهها تحت حمایت گرفت و در روز 12 بهمن ماه سال 1357، هواپیمای ایرباس حامل ایت الله را از پاریس به مقصد تهران بصورت اختصاصی اجاره کرد.

ایت الله روح الله خمینی با نسیان وجدانش، آیت الله العظمی شریعتمداری را که بعد از حوادث 15 خردادسال 42 با تایید مصلحتی مرجعیت خمینی، او را از جوخه اعدام ساواک رهانیده بود، به دست جلادی چون ری شهری سپرد تا مگر تحت شکنجه، به طراحی کودتای(ساختگی) نوژه اعتراف کند و به این ترتیب قدرت ملت آذربایجان را بیش از پیش تضعیف و تحدید نماید. طی این مدت حزب توده ماتریالیست نیز بصورت حیرت انگیزی از تک تک اقدامات ضد بشری رژیم تئوکراتیک آیت الله دفاع کرد و کرد تا خود نیز گرفتار غضب امام(!) شد. مثل معروف قبیحی در میان اهل سینما است که صورت مودبانه اش این چنین است : متملق آخر فیلم می میرد!

با بیان مقدمه مختصر فوق کوشیدیم تا در پیشگاه ملت با صداقت و فداکار آذربایجان، از فحایعی که بر سر فرزندان اهل فهم و دردش آمده سخن بگوییم، و باز بگوییم که این رشته سر دراز دارد!

خبر قتل غلامرضا مردانی آذری نیز همانند خبر اعدام کریم دستمالچی و احمد جواهریان، در تاریخ 22 آذر سال 1385 در نوشته ای بسیار کوتاه و در گوشه بی اهمیتی از روزنامه اعتماد چاپ شد.



غلامرضا مردانی آذری که بود؟

غلامرضا مردانی آذری در سال ۱٣۰۵ در شهر تبریز متولد شد. محمد،مردانی آذری، پدر وی از شهدای مشروطیت در تبریز است. غلامرضا دوران كودكی را در نهایت سختی پشت سر گذاشت و به دلیل مشكلات اقتصادی و فقدان پدر ناچار به ترك تحصیل شد. او به همراه دو برادر خود به تهران مهاجرت كرد و با سختی فراوان و دست خالی پا به عرصه كسب وكار گذاشت. غلامرضا پس از كسب ثروت فراوان حدود 10 سال پیش به ایران بازگشت و به فعالیتهای نیكوكارانه بسیاری به ویژه مدرسه سازی پرداخت.

در ابتدای ورود به ایران به اتمام سرمایه دار بودن(!)، با مزاحمت هایی از سوی برخی نهادها روبرو شد، تا حدی كه قصد بازگشت به خارج از كشور داشت، اما با تغییر فضای سیاسی و امنیتی كشور پس از سال 76 مجال یافت تا به آذربایجان و ایران بازگردد. مردانی آذری در سال ۱٣۷۹ مدرسه سازی را آغاز کرد و اولین مدرسه اهدایی خود را در استان آذربایجان شرقی ساخت.

وی تا سال ۱٣٨۰، ۲٣ مدرسه، ۵ خوابگاه و ۵ پانسیون به وسعت ۱۰٣ هزار متر مربع با هزینه ۲۷ میلیارد تومان احداث کرد که در این مدارس قریب به ۱۰ هزار دانش آموز در حال تحصیل هستند. . وی از سال 1380 8 میلیارد تومان نیز در زمینه ی مدرسه سازی هزینه کرد و به این ترتیب تعداد مدارس وی به 27 مدرسه رسید. غلامرضا مردانی آذری تا زمان مرگ 35 میلیارد تومان برای مدرسه سازی سرمایه گذاری کرده بود و در نظر داشت تادر کل 150 میلیارد تومان برای مدرسه سازی سرمایه گذاری کند. اعتباری که وی برای مدرسه سازی هزینه می کرد از سود فعالیت وی در خارج از کشور بود. مدارس وی جزء بهترین مدارس محسوب می شوند. مردانی آذری به صورت مستقیم در مدارسی که ساخته بود، نظارت داشت و مخصوصا به دانش آموزان مدارس مناطق فقیرنشین توجه ویژه ای می کرد.
مردانی آذری به همراه دو برادر دیگر خود اقدام به مدرسه سازی می نمود.او مدارس دخترانه را به اسم مادر خود زهرا مردانی آذری و مدارس پسرانه را به اسم پدر خود محمد مردانی آذری نامگذاری می کرد.

مدارسی كه توسط او ساخته می شد جزء زیباترین، مستحكم ترین و مجهز ترین مدارس كشور است، خودش می گفت :

" ما تصمیم داریم مدرسه ای بسازیم كه بچه از خانه فرار كند برود مدرسه، نه اینكه از مدرسه فرا كند برود خانه"

می گویند مردانی آذری زمانی به دعوت آستان قدس رضوی همراه تعدادی افراد خارجی به مشهد می رود، از آنجا كه وی همیشه كراوات داشت استقبال كنندگان فكر می كنند خارجی است و با احترام زیاد به انگلیسی به او خوشامد می گویند، اما وقتی مردانی آذری به فارسی جواب می دهد، لحن آنها عوض می شود و می گویند باید كراوات را دربیاورد.اما مردانی آذری از این كار سربازمی زند و برمی گردد. مسئولین آستان قدس از پی او می فرستند. مردانی آذری به آنها اعتراض می كند كه چرا در نزد شما خارجی ها از داخلی ها محترم تر هستند؟! اگر كراوات بد است برای خارجی هم باید بد باشد.

اما ناگهان جنازه ی مردی که ثروت و حیات خود را در راه مدرسه سازی صرف کرده بود در شرکتش در روز 21 آذر ماه سال 1385 کشف شد.



اظهارات اولیه پلیس در خصوص قاتلین او چه بود؟!

"غلامرضا مردانی آذری هشتاد و یک ساله در ساعت 30 دقیقه بامداد روز 21 آذرماه در محل کارش واقع در خیابان ایران شهر تهران به قتل رسید. جسد این پیر مرد ساعاتی پس از آن که از محل کارش "شرکت آسانسور سازی" به خانه اش برنگشت، در پی اطلاع دخترش به پلیس در شرکتش پیدا شد. جسد این چهره ماندگار مدرسه سازی در حالی کشف شد که قاتل یا قاتلان او را به طرزی حرفه ای به قتل رسانده بودند. پلیس وقتی وارد اداره این مرد ثروتمند خیر شد به جسد خفه شده او برخورد که سرش در یک گونی پلاستیکی که دورش چسب کاری شده بود فرو رفته بود."

کار آگاهان اداره 10 پلیس آگاهی تهران به دستور ولی الله حسینی رییس شعبه هفتم دادسرای جنایی تحقیقاتی را در این خصوص آغاز کردند. نشانه های موجود حاکی بود که او قادر به دفاع از خود در برابر قاتلان نبوده است. تیم ویژه تحقیق ادعا کرد که قاتل یا قاتلان اقدام به دزدیدن یک دست کت و شلوارمقتول و کیف کوچک جیبی وی کرده اند(!) طبق ادعای پلیس، خانم منشی ای که در دفتر مردانی آذری کار میکرد متهم اصلی شناخته شد.

اما تنها واکنش رسمی که نسبت به این جنایت هولناک ملی صورت گرفت، اطلاعیه و درخواست سازمان نوسازی مدارس کشور از قوه قضائیه بود که دو روز پس از قتل او بخش هایی از آن در روزنامه اعتماد به چاپ رسید. در این بیانیه پیگیری سریع قانون نسبت به شناسایی قاتل یا قاتلان تقاضا شده بود.



اظهارات ثانویه پلیس در خصوص قاتلین او چه بود؟!

این اظهارات هرگز منتشر نشد و حتی خبر مراسم تشیع جنازه و دفن او نیز در روزنامه ها منعکس نگردید(!)

تاسف بار اینکه در مراسم تشییع جنازه وی از مقامات وقت وزارت آموزش و پرورش و یا آموزش عالی هیچ کس حضور نداشت. نهایت اینکه اقای فرشیدی بعنوان وزیر آموزش و پرورش با صدور بیانیه ای کوتاهی از قتل وی فقط ابراز تاسف کرد!

متهم اصلی در پرونده قتل غلامرضا مردانی آذری کیست؟!

متهم اصلی پرونده این قتل نه منشی بی پناه وی، بلکه رژیم جمهوری اسلامی ایران است.

فراموش نکنیم مافیای قتلهای زنجیره ای مخوفی را که زیر نظر مقامات رژیم در دهه شصت تشکیل و فعال شد و دهها نفر از مخالفین بالفعل و حتی بالقوه جمهوری اسلامی را در داخل و خارج از ایران به قتل رساند.

مرگ مرموز "پروفسور محمد تقی زهتابی" بعد از نگارش کتاب بسیار مشهور و پرفروش "تاریخ باستان ترکان ایران" در اول دیماه سال 1378 در شهر شبستر به حدی مشکوک بود که نشریات فارس زبان آن روز نیز از مرگ وی با عنوان "تدوام قتلهای زنجیره ای" یاد کردند. در واقع پذیرفتنی نبود که پروفسور زهتابی در همان روز ورود به خانه اش در شبستر، در تنهایی کامل جان سپرده باشد. این در حالی است که اطرافیان و همسایه های وی به یاد دارند که شهید زهتابی از ساعت ورود به شبستر در نگرانی امنیتی شدیدی به سر می برد. آنهایی که بر بالین جنازه وی در غسالخانه حاضر بودند شهادت می دهند که جسم وی در نقاط مختلفی از بدن کبود شده بود. در این میان نیروهای امنیتی بدون اینکه به درخواستهای کالبد شکافی اطرافیان مرحوم اعتنا کند به سرعت اقدام به تدفین وی کردند.

عجیب اینکه درست در همان ایام مرحوم "صفرخان قهرمانیان"(ساوونار ملی) نیز در آپارتمانش در تهران هدف حمله دو مهاجم قرار می گیرد. صفرخان که معروفترین زندانی سیاسی جهان با 32 سال حبس می باشد و تا لحظه مرگ در ابانماه سال 1381 خود را سرباز فرقه دمکرات وشاگرد شهید سید جعفری پیشه وری می دانست بنا بر اظهارت نزدیکانش مدتی پس از قتل "داریوش و پروانه فروهر " در تهران هدف سوئ قصد نافرجام قرار می گیرد و از ناحیه سینه مجروح شده و راهی بیمارستان می گردد.

گفته می شود شب هنگام دو نفر با به صدا دراوردن زنگ در خانه، به محض باز شدن درب از سوی صفرخان، دشنه ای را به سوی قلب وی حرکت می دهند که به دلیل سرعت عمل این چریک پیر دمکرات، سمت راست سینه وی مجروح می شود. لازم به ذکر است که صفرخان در خانه تنها زندگی می کرد. بعد از این حادثه، به خواست صفرخان از انتشار خبر این سوء قصد خودداری می شود.

مرگ بسیار مرموز پرفوسور محمد تقی زهتابی و سوء قصد ناکام علیه جان صفرخان همزمان با ماههای پر هیاهوی قتلهای زنجیره ای، تقریبا هر محقق محتاطی را در خصوص منشا این دو حادثه مطمئن می کند . این اطمینان نه ناشی از تئوری توطئه، بلکه حاصل قراین و شواهد موجود است.

گفتیم که رژیم جمهوری اسلامی یکی از نانکورترین رژیمهای تاریخ ایران است. تاریخ یکصد سال اخیر نشان می دهد که اساسا رژیمهای حاکم بر ایران بیش از همه از پشت به آذربایجانی ها خنجر زده اند. غلامرضا مردانی آذری یکی دیگر از قربانیان این ناجوانمردی ها است.

براساس اخباری که توسط فعالین حرکت ملی آذربایجان به دست آورده ایم مرحوم مردانی آذری چندین بار بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم توسط مامورین وزارت اطلاعات رژیم، تحت استنطاق قرار گرفته بود. متعاقب اهانت شرم آور روزنامه دولتی ایران به ملت آذربایجان در 22 اردیبشهت ماه سال 1385 و وقوع سلسله قیامهای ضد اپارتاید تورکان آذربایجان در قریب به 50 شهر و شهرک، غلامرضا مردانی آذری نیز به شدت از اقدام نفرت انگیز وزنامه دولتی ایران خشمگین شده و نارضایتی خود را به مقامات رژیم ابراز داشته است. بخصوص اینکه روح حساس و مبارز مردانی آذری با مشاهده قتل عام فرزندان آذربایجان اعم از دانش اموز و دانشجو ... در خیابانهای شهرهای تبریز، اورمیه، سولدوز، مشکین شهر...بیش از پیش دچار تکسر و تاثر شده است.

گفته می شود که در پی قیامهای خونین و حق طلبانه ملت آذربایجان، مرحوم مردانی آذری اظهار داشته که در صورت عدم توقف این جنابتها کار مدرسه سازی را متوقف نموده و با عزیمت به خارج از کشور اقدام به افشاگری جنایتهای رژیم آپارتایدخواهد کرد. این تهدیدات سبب وحشت مقامات رژیم اپارتاید شده و در جلسه ای که با حضور اژه ای(وزیر اطلاعات)، پور محمدی (وزیر کشور) و چند تن دیگر از عوامل سابق قتلهای زنجیره ای تشکیل شده و به تایید شخص رهبری نیز رسیده، حکم قتل غلامرضا مردانی آذری صادر می شود. قاتلین می بایست نقشه قتل را بگونه ای طراحی می کردند که شواهد دلالت بر قتل در حین سرقت کند. شاید عجله قاتلین سبب شده که براساس شواهد در دسترس پلیس، نحوه و انگیزه جنایت چندان بر قتل در حین سرقت نیز دلالت نکند!

حتی گفته می شود که به دنبال انتشار خبر قتل مردانی آذری، برخی از مدیران مدارسی که توسط وی ساخته شده بودند جهت احترام به روح آن مرحوم در صدد تعطیلی مدارس و برگزاری مجالس ترحیم بودند که به دستور مقامات آموزش و پرورش از این اقدامات منع شدند. گفته می شود در یکی از مدارس تبریز نیز در چهلم آن مرحوم، مجلسی در شرف برگزاری بود که به دستور اداره اطلاعات این شهر و به بهانه تجمع احتمالی گروههای پان تورکیست لغو می شود(!)

نهایت اینکه براساس اطلاعات در دسترس مدیریت سایت میللی شورا، تقریبا بطور قطع می توان گفت که غلامرضا مردانی آذری در ادامه قتلهای زنجیره ای به شهادت رسیده است و متاسفانه به دلیل سانسور اخبار، جامعه آذربایجان و نیز اقشار مختلف مردم ایران، چندان قادر به دریافت اخبار صحیح و تحلیلهای واقع بینانه در این خصوص نشده اند.

سایت میللی شورا ضمن تسلیت شهادت غلامرضا مردانی آذری به عموم ملت آذربایجان بخصوص خانواده آن مرحوم، به دانش اموزان آذربایجانی که قرار است در روز اول مهر ماه در مدارس حاضر شوند توصیه می کند:

هرگز و هرگز خاطره خدمات بی نظیر شهید مردانی را در راه مدرسه سازی و خدمت به هم نوع فراموش نکنند و هرگز و هرگز فاجعه قتل آن رادمرد بزرگ آذربایجانی را بر قاتلان نبخشایند!



نهایت اینکه؛

رژیم اپارتاید با قتل غلامرضا مردانی آذری فقط به قتل یک نفر نمی اندیشد، بلکه این رژیم قصد دارد تا با قتل سلسله وار بزرگان آذربایجان، حیات و هستی تورکان آذربایجان جنوبی را هدف قرار دهد.

No comments:

Post a Comment